چکیده:
مقوله فرهنگ با ظهور انسان روی کره زمین پدید آمده، اما «فرهنگ سازمانی» موضوعی
است که به تازگی وارد بحثهای مدیریت شده است. فرهنگ در تعامل با سازمان ، بینشها،
کارمایهها و سرزندگیهایی پدید میآورد که گهگاه جای خود را در درون نظم و ترتیب سازمان
باز میگشاید. فرهنگ سازمانی با فرهنگ عمومی جامعه پیوندی نزدیک دارد و بخش
گستردهای از رفتار و بالندگی سازمانی را میپوشاند.
از بررسیهای بسیاری که از فرهنگهای جوامع مختلف به عمل آمده است، چنین برمیآید
که ویژگیهای زیر در میان آنها همگانی است:
فرهنگ آموختنی است؛ آموخته می شود؛ اجتماعی است؛ پدیدهای ذهنی و تصوری
است؛ خشنودیبخش (وحدت بخش) است؛ سازگاری مییابد و بالاخره یگانهساز است.
فرهنگ سازمانی، شیوه خاص یا فضایی است که سازمانی را از سازمانهای دیگر متمایز
میسازد و در واقع به آن سازمان، شخصیت ویژه و منحصر به فرد میدهد. فرهنگ سازمانی
را به کوه یخ شناوری تشبیه میکنند که تنها بخشی کوچک از آن آشکار است. از طریق فرهنگ
سازمانی است که استمرار و پیوستگی اجتماع در سازمان به وجود میآید.
با توجه به تعاریف مختلفی که از فرهنگ سازمانی ارائه شده، صاحبنظران مختلف برای
طبقه بندی فرهنگ سازمانها بر مبنای دیدگاههای متفاوت، شاخصهایی را ارائه کردهاند که
برخی از آنها به قرار زیر است: 1ـ سازمانها فرهنگ مکانیکی و یا فرهنگ ارگانیکی دارند. 2ـ
در یک تقسیمبندی دیگر، سازمانها را دارای چهار نوع فرهنگ آکادمیک، باشگاهی، تیمی و
سنگری میدانند. 3ـ در تقسیمبندی دیگر، فرهنگ را بر اساس باورها به دو نوع باورهای
راهنما (استراتژیک) و باورهای روزمره (عملیاتی) دستهبندی کردهاند.
نویسنده در ادامه مقاله به بحث تغییر فرهنگ سازمان، نمودهای عینی فرهنگ سازمان و
کاربرد فرهنگ سازمان میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"] نمودار 1 ـ لایه های فرهنگ برای شناخت بهتر لایههای فرهنگ سازمانی میتوان پرسشهای زیر را مطرح کرد: جهان بینی: سازمان در مورد واقعیتهای خود و جهان پیرامون چه پیشفرضهایی دارد و چه هدفها و آرمانها و استراتژیهایی برای خود تعیین کردهاست و موقعیت خود را چگونه تعریف میکند؟ باورها: آیا به نوآوری اعتقاد دارد؟ آیا بر این باور است که به انسانها در سازمان باید ارزش داد و به مسائل کارکنان توجه کرد و به آنها در حل مشکلاتشان کمک، و زمینه رشد و پرورش آنها را فراهم کرد یا به عکس به مسائلی چون کاهش هزینه، سودآوری،...
در تقسیمبندی دیگر، فرهنگ را از نظر باورها به دو بعد تقسیم کردهاند: 1ـ بعد باورهای راهنما (استراتژیک) 2ـ بعد باورهای روزمره (عملیاتی) باورهای راهبردی یا راهنما، ریشهها و اصولی است که سازمانها بر اساس آنها شناخته میشود و فلسفه وجودی مؤسسه را تشکیل میدهد و به عنوان یک هدف بنیادی شکل میگیرد و وسعت آنها در حدی است که میتواند همهگونه شرایطی را در حوزه راهنمایی خود قرار دهد.
یک پژوهشگر دانشگاه هاروارد الگویی سودمند پدید آورده که چهار جلوه کلی یا گواه فرهنگ دارد شامل: 1ـ اشیا ـ چیزهای مشترک 2ـ سخن ـ گفته های مشترک 3ـ رفتار ـ کارهای مشترک 4ـ عواطف ـ احساسهای مشترک براساس یک بررسی و باور دیگر، جلوههای مشخص فرهنگ سازمانی را به صورت گستردهای مطرح کرده که تعدادی از آنها به شرح زیر است: 1 ـ آیینها: مجموعهای برنامهریزی شده از فعالیتهای به نسبت پیچیده و نمایان 2ـ اسطورهها: باوری تردیدناپذیر درباره سودمندیهای علمی پارهای فنون و رفتار است که با واقعیتهای درخور مشاهده تأیید نمیشود."