چکیده:
این پژوهش با هدف تعیین روابط باورهای هوشی و خودگردانی در یادگیری با توجه به نقش واسطه ای اهداف پیشرفت و هیجان های تحصیلی به روش تحلیل مسیر انجام شده است. برای این منظور 322 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور استان فارس به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و به پرسشنامه خودگزارشی متشکل از خرده مقیاس های باورهای هوشی، اهداف پیشرفت، هیجان های تحصیلی و خودگردانی در یادگیری پاسخ دادند. به طور کلی نتایج پژوهش حاکی از اثرات غیر مستقیم و متفاوت باور هوشی ذاتی و افزایشی بر خودگردانی در یادگیری می باشد. به طوری که باور هوشی افزایشی از طریق واسطه گری اهداف تبحری و هیجان های مثبت بر خودگردانی در یادگیری دارای اثر غیر مستقیم و مثبت و باور هوشی ذاتی از طریق واسطه گری اهداف اجتناب-عملکرد، اهداف رویکرد-عملکرد و هیجان های منفی بر خودگردانی در یادگیری دارای اثر غیر مستقیم و منفی می باشد.
The present study examined the relationships between beliefs about intelligence and automatic learning regarding the mediating role of achievement goals and academic emotions using path analysis. To fulfill this، goal 322 graduate students of Fars Payame Noor University were chosen through ratio stratified sampling، and then، answered to the Self- Report Questionnaire consisting of the Intelligence Beliefs، Questionnaire of Achievement Goals، the Questionnaire of Academic Emotions، and the Automatic Learning Subscales. The results showed the indirect and direct effects of entity and incremental intelligence beliefs on autonomy in learning. Incremental intelligence belief had indirect positive effect on autonomy in learning via the mediation of mastery goals and positive emotions. Moreover، innate intelligence belief had indirect negative effect on autonomy in learning through the mediation of performance-avoidance goals، performance-approach goals، and negative emotions.
خلاصه ماشینی:
رابطۀ باورهاي هوشي با خودگرداني در يادگيري o The Reationship between Inteigence Beiefs and Autonomous earningo دکتر حسين زارع * چکيده اين پژوهش با هدف تعيين روابط باورهاي هوشي و خودگرداني در يادگيري با توجه به نقش واسطه اي اهداف پيشرفت و هيجان هاي تحصيلي به روش تحليل مسير انجام شده است .
براي اين منظور ٣٢٢ نفر از دانشجويان مقطع کارشناسي ارشد دانشگاه پيام نور استان فارس به روش نمونه گيري طبقه اي نسبي انتخاب و به پرسشنامه خودگزارشي متشکل از خرده مقياس هاي باورهاي هوشي ، اهداف پيشرفت ، هيجان هاي تحصيلي و خودگرداني در يادگيري پاسخ دادند.
با توجه به اين که الگوي يادگيري خودگردان ارائه شده توسط پينتريچ (٢٠٠٠ و ٢٠٠٤) بر محور رويکرد شناختي - اجتماعي قرار دارد در اين پژوهش براي اولين بار از دو رويکرد شناختي -اجتماعي تاثيرگذار و مهم در ادبيات پژوهشي معاصر يعني رويکرد شناختي -اجتماعي دوئک و لگت (١٩٨٨) و دوئک و ملدن (٢٠٠٥) در زمينه باورهاي هوشي و اهداف پيشرفت و نظريه ارزش -کنترل (پکران و همکاران ،، ٢٠٠٢ و پکران و همکاران ، ٢٠٠٦) در مورد هيجان هاي تحصيلي و تعامل آنها جهت پيش بيني خودگرداني در يادگيري استفاده مي شود.
هدف اصلي پژوهش حاضر «آزمون الگويي علي روابط بين باورهاي هوشي و خودگرداني در يادگيري با توجه به نقش واسطه اي اهداف پيشرفت و هيجان هاي تحصيلي در ميان دانشجويان مقطع کارشناسي ارشد دانشگاه پيام نور به روش تحليل مسير» مي باشد.
Impicit theories of inteigence , goa orientation, cognitive engagement and achievement : A test of Dweck’s mode with returning to schoo aduts.