چکیده:
جریان طالبان طی سه دهه اخیر با تحولات زیادی همراه بوده است. وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 و توجه امریکا به جریان افراطگرایی به عنوان منبع خشونت سیاسی و عامل تهدیدکننده امنیت بینالملل، بیش از پیش جریان طالبان (به عنوان یک جریان طرفدار خشونت سیاسی) را مورد توجه قرار داد.امروز طالبان پاکستان تحت تاثیر مکتب دیوبندیسم شبهقاره، آموزههای سلفی ـ وهابی و سنتهای قومی ـ قبیلهای پشتون به خشونت سیاسی روی آوردهاند.نوشتار حاضر به معرفی طالبان پاکستان، ارتباط آنها با سایر گروههای جهادی و همچنین آینده این جریان و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران با تکیه بر مفاهیم ایدئولوژی و فرهنگ خشونت سیاسی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"در حال حاضر که طالبانیسم (گرایشهای مذهبی) با پشتونیسم (گرایشهای قومی) در مناطق قبایلی پاکستان پیوند معناداری خورده است و حضور امریکا و ناتو در افغانستان نیز مانع پیگیری اهداف ایدئولوژیک طالبان میشود، نوک حمله گروههای مختلف شبهنظامی با عنوان طالبان پاکستان متوجه درون خاک این کشور شده است.
از این رو، طالبان پاکستان در برابر هرگونه اقدام دولت مرکزی یا تحرکات امریکا و ناتو که مانع دستیابی آنها به اهدافی چون استقرار شریعت اسلامی در مناطق قبایلی شود، با رفتارهای جهادگرایانه و خشونتبار پاسخ میدهند.
هر چند تفکر و ایدئولوژی طالبان محلی از بین نمیرود، دولت مصمم است با رفتارهای خشونتبار طالبان در هر مقطعی برخورد کند؛ زیرا تضاد رویکرد طالبانیسم و حزب مردم به عنوان حامی دموکراسی در صورت پیروزی طالبان و جریانهای رادیکال، تهدیدکننده بقای حیات سیاسی ساختار کنونی قدرت در این کشور است.
با آنکه روابط دولت مرکزی با طالبان در دو سال اخیر تیره شده است و دولت سعی دارد به اختلافات دیرینه خود با هندوستان بر سر این موضوع پایان دهد، برخی گروههای کشمیری که بر پایه رادیکالیسم مذهبی برای آزادی کشمیر مبارزه میکنند، به صف طالبان پیوستهاند و با تقویت جایگاه طالبان، توان گسترش دامنه عملیات در کشمیر و سایر مناطق شبهقاره را برای این جریان فراهم میآورند.
شاید آنها در گذشته ابزار راهبردی پاکستان در مقابل هند و افغانستان محسوب میشدند، اما با تغییر ساختار نظام بینالملل و تغییر الگوهای بازی سیاسی در شبهقاره، طالبان کنونی برای تداوم حیات خویش به مؤلفهای متوسل شدهاند که سبب گسست پیوندها با متحدان قبلی آنها شده است."