چکیده:
ملاصدرا ادراک عقلی را با سه رویکرد تبیین نموده است: رویکرد اول مشاهده صورت های عقلی از دور است. در این رویکرد، آنچه مشاهده می شود مثل نوریه و وجودات عقلی می باشد. رویکرد دوم در تبیین ادراک عقلی رویکرد اتحاد با عقل فعال است. در این تبیین، نفس انسانی با عقل فعال متحد شده و در پی این اتحاد، صورت های معقوله برای او حاصل می گردد. در رویکرد سوم، نفس انسانی با اندکاک در ذات الهی و فناء بالله به حقیقت امور عقلی واصل می شود و، در نتیجه، خلاق صورت ها می گردد. این سه رویکرد، هر چند در ظاهر متفاوت به نظر می رسند، با نگاهی دقیق، معلوم می گردد که بیانگر و حاکی از تطورات و تحولات نفس می باشند. در هر سه رویکرد، ملاصدرا علم عقلی را به عنوان علم حضوری معرفی می کند و از این حیث نیز با مشهور تفاوت دیدگاه می یابد.
Mulla Sadra has adopted three different approaches in accounting for rational perception. The first of them is the vision of rational forms in a distance. In this stance، luminous Images and intellectual entities are the object of vision. In the second approach، however، unification with Active Intellect is the ground for the explanation of rational perception. On this account، human soul is united with Active Intellect and as result intelligible forms are gained. In the third approach human soul obtains the intelligibles through immersion in Divine Essence and annihilation in God and consequently becomes creator of the forms of intellection. Different as these approaches appear، on reflection they turn out to be indicating and expressing the changes and variations of human soul. According to Mulla Sadra، in all these approaches rational knowledge is identified as presential knowledge and as such his view is different from other famous philosophers.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، اگر نظریۀ تجرید را بپذیریم، موضوع علم که همان نفس است ثابت خواهد بود و مدرکات آن از وضعی به وضع دیگر متحول میشوند، در حالی که نفس ثابت هرگز نمیتواند صورت معقولی را درک کند بلکه فقط قوۀ ادراک کلیات را دارد، چراکه اگر نفس غیرمتحرک و ثابت باشد و حرکت و تغییر از آن صورت اشیاء باشد، - به این معنا که صورت محسوس تغییر کند و تجرد یابد - و نفس همیشه فقط مدرک بدون تغییر باشد، باید جوهر نفسانی بدون ارتباط با صور عقلیه آنها را درک کند، زیرا هیچ ارتباطی میان صور عقلیه و نفس برقرار نیست و نفس اگر موجودی مغایر خویش را که هیچ ارتباطی با آن ندارد درک کند، علم فقط اضافهای بیشتر نمیشود، زیرا میان دو موجود مستقل و بیارتباط با یکدیگر فقط مقولۀ اضافه برقرار است.
ک. آملی، 1374: 356- 358) نکتـۀ دیگر و لازم برای توجه این است که این مشاهدۀ از راه دور مربوط به أوان وجود نفس و دوران نفسیت نفس است، چراکه بعد از انتقال و حرکت جوهری نفس به مقام روحانیت، مشاهدۀ ذوات عقلی از دور نخواهد بود؛ استاد حسنزاده آملی در این باره چنین نگاشته است: نفس نسبت به صور خیالیه و حسیه مطلقا مصدر است و مظهر آنها است [بر هیئت اسم فاعلی] و نسبت به کلیات عقلیۀ مرسله در بادی سلوکش چون ضعیف است مظهر است [بر هیئت اسم مکانی] و بعد از استکمالش، عقول مفارقه از شئون وجودی او (نفس) میشوند و [نفس] آنها را در موطن ذاتشان ادراک میکند، نه اینکه از دور مانند کسی که در هوای گردآلود چیزی را میبیند که این در وقتی بود که نفس ضعف ادراک داشت."