چکیده:
دستیابی به فهمی درست یا مطلوب، از جمله دغدغههای هر مفسر یا نظریه تفسیری است. یکی
از اموری که به عنوان مانعی جدی در دستیابی به این مهم تلقی شده، دخالت پیشفرضها است. در
این نوشتار که پژوهشی توصیفی و تحلیلی و با ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است،
سعی شده است تا پس از بررسی ماهیت و انواع پیشفرضها و نیز تاثیر پیشفرضها در فهم و مخل
یا ضروری بودن آن از نگاه اندیشمندان هرمنوتیک فلسفی و علوم اسلامی نظیر تفسیر و اصول فقه، به
توصیف و تحلیل راههای ارائه شده در این علوم جهت جلوگیری یا کنترل پیش فرض ها و میزان
موفقیت هر علم در این امر پرداخته شود. در نهایت نشان داده شده است که به کار گرفتن مزایای
روش هرمنوتیکی نظیر گشودگی، دیالکتیک و دور هرمنوتیکی در کنار مزایای روش اصولی-تفسیری از
جمله توجه به ظهور نوعی و قصد ظاهری و قراین و شواهد عامهای همچون اصول لفظیه از یک سو و
توجه به صلاحیتهای روحی و اخلاقی مفسر از سوی دیگر، میتواند نقایص هر یک از این دو روش
را بر طرف ساخته و تعامل مکمل گونهای میان این دو علم برقرار سازد.