چکیده:
یکی از دغدغه های کنونی زنان، به ویژه تحصیل کرده ها، تضاد میان شغل و خانواده است. آنها فکر می کنند اگر متأهل شده و صاحب فرزند شوند دیگر نمی توانند به پیشرفت شغلی برسند. پرسش اصلی این تحقیق آن است که آیا در تجربه واقعی خانواده ها تأهل و داشتن فرزند بیشتر مانع پیشرفت شغلی می شود؟ آیا این موضوع یک گزاره جهان شمول است که در جوامع مختلف وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش با استفاده از روش فراتحلیل 55 تحقیق تجربی در کشورهای مختلف در خصوص رابطه وضعیت زناشویی و تعداد فرزندان از یک طرف و موفقیت شغلی از طرف دیگر مورد تحلیل قرار گرفتند. دو رویکرد نظری کلی در این باره مطرح شده است. 1) رویکرد فشار نقشها؛ که معتقد است نقشهای خانوادگی و شغلی بر همدیگر فشار می آورند به طوری که ایفای یکی از آنها بر کیفیت ایفای دیگری اثر منفی می گذارد. 2) رویکرد هم افزایی نقشها؛ معتقد است که نقش های خانوادگی و شغلی همدیگر را تقویت می کنند، به طوری که منابع و موفقیت های بدست آمده در یکی، موجب موفقیت در دیگری می شود. 3) رویکرد مکانیسم های تأثیر نقشها؛ معتقد است که ایفای نقشهای خانوادگی از طریق علل تقویت کننده و تضعیف کننده بر روی شغل هم آثار مثبت دارد و هم آثار منفی. با این رویکرد تقویت عوامل مثبت و تضعیف عوامل منفی موجب تأثیر مثبت خانواده بر شغل می شود. نتیجه فراتحلیل تحقیقات تجربی آن است که هیچ گزاره عامی را در این باره نمی توان گفت؛ در برخی شرایط افزایش تعداد فرزندان و تأهل بر روی موفقیت شغلی تأثیر منفی، در برخی شرایط تأثیر مثبت و در برخی شرایط تأثیر معناداری ندارد. به عبارت دیگر تعداد فرزندان و تأهل در شرایط مختلف، تأثیرات متفاوتی بر موفقیت شغلی می گذارد. این به معنای آن است که در برخی شرایط عوامل مثبت برجسته می شوند و در برخی شرایط عوامل منفی. بنابراین می توان گفت رویکرد مکانیسم های تأثیر نقشها از میان رویکردهای دیگر به واقعیت نزدیک تر است.
One of the current concerns of women، especially the educated، is the conflict between work and family. They think that if they marry and have children، they will not be able to have progress in their career. The main question of this research is whether in the actual experience of families do marriage and having more children prevent work progress? Is it a universal proposition in different societies? To answer these questions، meta-analysis of 55 empirical research in different countries about the relationship between marital status and number of children on the one hand and professional achievement on the other hand was undertaken. There are three general theoretical approaches in this regard: 1) Roles pressure approach; work and family roles exert pressure on each other and have negative effects on quality of the other role 2) Roles enrichment approach; roles of family and work reinforce each other، so the resources and success achieved in one role، lead to success in the other. 3) Roles interrelation mechanisms approach; family roles have either positive and negative effects on work roles through amplifier and attenuator causes. According to this approach، reinforcing the positive factors and attenuating the negative factors will result in positive effects of family on the job. Meta-analysis of empirical research shows no general statement. In some circumstances marriage and number of children have a negative impact on job success، in others have positive impact and in others have no significant effect. In other words، marriage and number of children have different effects on professional achievement in different situations. This means the positive factors are salient in some condition and negative factors in others. Thus it can be said that roles interrelation mechanisms approach is nearer to reality.
خلاصه ماشینی:
"تحقیقات Grant, (1990) Zuckerman, (1987) Herz, & Wootton, (1996) Hayghe & Haugen, (1987) فربر و افارل 1 و گالینسکی و دیگران 2 نشان میدهد که تفاوت زن و مرد از لحاظ مشارکت شغلی، ساعات کاری، غیبت و زمان مولد در محل کار، به دلیل دلبستگی کمتر زنان به شغلشان نیست، بلکه به این مسئله برمیگردد که آیا مادران شاغل میتوانند امکان نگهداری معتمد، با هزینهی مناسب، با کیفیت و مستمر را برای فرزندان خود فراهم کنند یا خیر؟ بوریس 3 به این یافته رسیده است که زنانی که درآمد آنها کفاف فراهم کردن امکان نگهداری با کیفیت از فرزندانشان را ندارد، نقشهای خانوادگی را به مسئولیتهای شغلی ترجیح میدهند و از کار به نفع خانواده میکاهند (Haas, 1999).
بر اساس تحقیقات آندرسون 1 و دیگران، برک و گرین گلس 2 ، فرون و دیگران 3 و مک اوان و بارلینگ 4 تضاد خانواده-شغل موجب بالا رفتن حجم کاری، رضایت شغلی کمتر و غیبت بیشتر از محل کار میشود (Bellavia & Frone, 2005) بر اساس تحقیقات برک و گرین گلس 5 و گری واز و مارکس 6 یکی از عوامل افزایش دهندهی «تضاد میان خانواده و شغل» داشتن فرزند است.
فاکس و داویر 3 نشان میدهند که فراهم نبودن امکانات نگهداری از فرزندان میتواند موجب این تضاد شود (Bellavia & Frone, 2005: 125) بر اساس تحقیقات باوم 4 ، میر 5 و همکارانش هزینههای نگهداری از فرزند مانعی است برای اشتغال مادران به ویژه مادران با درآمد پایین و منجر به کاستن از ساعات کاری میشود (Bianchi & Milki, 2010: 710) برخی از تحقیقات دربارهی رابطهی فرزند و «تضاد خانواده و شغل» نظر متفاوتی دارند."