خلاصه ماشینی:
گمان کنم آن سخنرانی که بار اول کردم ظاهرا در یکی از مطبوعات در آن زمان منتشر شد؛ امروز همان کار را میکنم اما از منظری متفاوت، یعنی باز هم علاقهمندم به اینکه جغرافیای کلی و اجمالی مباحث روانشناسی دین را با نظم و ترتیب برقرار کنم تا اگر دوستان ترجمههای آقای دکتر یا هر کتاب دیگری در روانشناسی دین را مطالعه فرمودند -که البته کتابهایی از این سنخ به زبان فارسی بسیار کم منتشر شده و شاید شاخصترینشان همین دو کتابی است که دکتر دهقانی ترجمه کردهاند - هر بحثی در ذهنشان در قفسه و فایل خودش قرار بگیرد و یک نوع نظام منطقی بین روانشناسی دین برای دوستان فراهم، آماده و در دسترس باشد.
البته من در این مورد هنوز دقت نکردهام که آیا احساس و عاطفهای هم هست که تحت تاثیر تجربة دینی مطلقا عوض نشود یا همه احساسات و عواطف هشتادوپنجگانة ما تحت تاثیر تجربة دینی عوض میشوند؟ ولی در کتابهای روانشناسی دین گفته شده که بسیاری از این احساسات رخت برمیبندد و احساس دیگری میآید مثلا ویتگنشتاین که خودش گرایش به هیچ دین و مذهب خاصی نداشت، در عین حال در آن جملة بسیار معروف و بسیار عمیق و بسیار تفسیرشدهاش میگفت من به هیچ دینی تعلق خاطر ندارم اما به هر امری از منظر دینی نگاه میکنم و همه میگفتند این یعنی چه که من علقه به هیچ دینی ندارم اما در عین حال به هر امری در زندگیام از منظر دینی نگاه میکنم؟ همین ویتگنشتاین میگفت بزرگترین احساسی که برای صاحب تجربة دینی دست میدهد احساس امنیت است و او به این جمله تعبیر میکرد، میگفت کسی که تجربة دینی پیدا میکند دارد به زبان حال فریاد میکند که در جهان هر چه رخ دهد من در امن و امانم، به من آسیبی نمیرسد.