خلاصه ماشینی:
"شوکتی نیست در این دار و دیار محمد رضا روحانی وکیل پایه یک دادگستری مجله وزین وکالت شما در مقدمهء سوگنامهای که در شمارهء گذشته مرقوم فرمودید لطفا اینجانب را به القابی ملقب نمودید که کما هو حقه بدان مفتخر نبودم.
رهرو بخت خفته را مانم پیک مقصد نرفته را مانم آشیان کرده در تلاطم موج مرغ طوفان گرفته را مانم گربهء روی شیروانی داغ پای بر سرب تفته را مانم تیرگیهاست جلوهگاه دو چشم زیر پر سر نهفته را مانم بغضها در گلو و چهره دژم بآسمان گرفته را مانم شرمگین از تلاش عمر عزیز راه بیهوده رفته را مانم گفتنیها فزون و ناطقه گنگ گفتم اما نگفته را مانم کس نیازست خواندنم یک بار داستان نگفته را مانم برجینم نشسته گرد ملال جایگاه نرفته را مانم محنت افزا و شادمانی سوز اولین روز هفته را مانم با همه رنجها به چشم«رضا» باز هم شیر خفته را مانم پائیز 1631 شما همچنین در همان مقدمه مرقوم فرمودید که پای رفتار هم نافرمانی میکند نه تنها نافرمانی میکند بلکه آزار و اذیت نیز مینماید ولی در هر حال ما قبول کردیم و میسازیم زیرا که پایان عمر همیشه با چنین مسائلی همراه است باید ساخت در تأئید این مطلب شما غزلی را که اخیرا سروده شد و گوشههائی از وضعیت روحیام در آن منعکس است به خدمت می فرستم تا مطلب تکمیل شود."