چکیده:
ابوالفضل بیهقی کاتب و نویسندة دربار غزنویان (محمود و مسعود) و مـتن تـاریخ او تبیین کننده و گاه توجیه گر عملکردهای نادرست غزنویان است . در این مقالـه دیدگاههای سیاسی و دینی بیهقی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی قرار گرفته است . مهم ترین دیدگاههای بیهقی که در این پژوهش بررسـی شده یزدان سالاری و تقدیرگرایی ، تثبیت گفتمـان قـدرت برتـر، نهادینـه کـردن ساختار حکومتی ، ارزیابی هـای مویدانـه همـراه بـا تسـامح ،سـرکوبی مخالفـان و تعصبات دینی است . ابوالفضل بیهقی در نوشته خود نشان داده است که مبـانی و زیرساخت های دولت و حکومت غزنوی بر اسـاس مبـانی سیاسـتنامه هـا و سـیرة پیامبر و خلفای اسلامی تنظیم شده است .
Abolfazl Beihaghi was a clerk and writer in Ghaznavid court (Mahmood and masud) and what he wrote in his book، Tarikh، sometimes is actually the justification of the Ghaznavid’s malfunctions. In this article، using a qualitative content analysis، Beihaghi’s political and religious views are studied. Beihaghi’s main views which have been studied in this research are theocracy and fatalism، consolidation of the discourse of the higher power، stabilization of the governmental structure، confirming evaluations with compromise، repression of the opponents، and religious fanaticism. Abolfazl Beihaghi has shown in his book، that the principles and substructures of Ghaznavid government and empire are based on the political principles and biography (Sira) of the prophet of Islam and Islamic Caliphs.
خلاصه ماشینی:
غیـر از بیـان رویـدادها، چهـار محـور عمدة حضور راوی در متن ، طبق مدل زیر قابل تأمل است : جلوههای حضور راوی در تاریخ بیهقی روش کار دیدگاههای راوی توصیفات زمان و مکان حکایت های تاریخی (صحنه ها) بررسی آماری چنین نتیجه داده است که روش کار ٢٥ مورد، دیـدگاههـای راوی ٤٤ مورد (شامل قضاوت بیهقی در مدح سلطان محمود و سلطان مسعود و بونصر و دیگران و در ذم زوزنی و حصیری و دیگران و نیز برخی موارد نادر دربارة خشم و غضب مسـعود و دیگران) و روشهای کار آنان (حدودا ١٠٠٠ شخصیت در تـاریخ بیهقـی حضـور دارنـد) است .
تمجیدها و تصدیق هایی که از سلطان مسعود و محمود دارد(١٧)، در کنار مواردی کـه از استبداد سلطان مسعود می نویسد(١٨) حتی به لحاظ آماری هم گویای این حقیقت تلخ است که بیهقی با این هدف تـاریخ خـود را نگاشـته کـه سـازگاری مبـانی عملکردهـای غزنویان و به طور کلی شاهان و سلاطین ایرانی را - زیرا به گمان نویسنده اگـر در دوران دیگر هم بود، باز هم با همین رویکرد تاریخ خود را می نوشت - با مبانی و تعابیر دینـی و سیاسی اندیشة سیاسی اسلام نشان دهد.
٢- فرضیة این پژوهش که مقاله برای اثبات آن نوشته شده، آن اسـت کـه کلمـات و تعابیر و تحلیل های دینی و سیاسی بیهقی ، گفتمان قدرت را تثبیت می کند کـه او خـود در چنبرة آن بوده است .