چکیده:
دوره قاجار و مخصوصا عصر ناصری در ایران با تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی همراه است که همه جنبههای زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داد. یکی از این تاثیرات در زمینه کشفیات باستانشناسی و تغییر نگرش مردم به آثار باستانی و تاریخ کشورشان بود. با این وجود پیش از آنکه حفاریهای علمی در ایران آغاز شود ایرانیان با آثار باستانی محیط زندگیشان، تعامل داشتند. آنها آثار را به افسانهها و اسطورهها مرتبط میساختند یا اینکه جنبه مقدس به آن میدادند. پس از حضور دلالان عتیقه مردم بومی گاهی به تجارت مواد فرهنگی نیز اقدام میکردند. نگاه مردم به آثار در نگرش آنها به خود نیز اهمیت داشت. این نگرش در ساخت هویت تاریخی ایرانیان موثر بود و بعدها قسمتی از هویت ملی ایرانیان را تشکیل داد. این پژوهش با روش کتابخانه ای و تحلیل تاریخی به بررسی تاثیر نگاه ایرانیان به میراث فرهنگی در ساخت هویت ملیشان پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
مردم ساکن در فلات ایران سال هـا در کنار این انباشت های فرهنگی زندگی کرده اند و از این آثار کاسته یا به آنها افـزوده و خـود نیز بعد از مـدتی بخشـی از تـاریخ ایـن مـرز و بـوم گشـته انـد.
رواج ایـن سـبک از نگهـداری میان ایرانیان باعث شد تا هرتسفلد در اولین سخنرانی خود در انجمن آثار ملی بـه آن اشـاره کند و مثال هایی از آن را در طول تاریخ ایران قید کند: «یک نکته هست که بسیاری از آن آثار به واسطه اینکه امکنه متبرکه هستند عقاید مذهبی مردم از انهدام آن ها جلوگیری می کند، چنان که قبر کوروش چـون مشـهد مادر سلیمان قلم رفته ، محترم است و همچنین یکـی از قبـور مـدی هـا معـروف بـه "دکـان داوود" مـی باشـد و بسـیاری از ابنیـه نیـز جنبـه مـذهبی دارنـد و محفـوظ می باشند.
کرزن در سفرنامه اش هنگام بررسی پاسارگاد، به قبر کوروش برمی خـورد و از سـیاحان آن ها برخی آثار باقی مانده از گذشته را سندی از هویت تاریخی و فرهنگی خود می داننـد و قبلی که به این موضوع اشاره کرده اند مطالبی را ذکر می کند: نسبت به آن حس احترام دارند و نگهداری از آن را وظیفۀ خـود مـیداننـد.
از ایـن رهگـذر است که فعالیت های باستان شناسی در ایران در مسیر جدیدی قرار مـی گیـرد و نتـایج آن در تغییر نگرش مردم به آثار باستانی و میراث ملی شان مؤثر می افتد.