چکیده:
آنچه در روزگار ما بیش از همه در روابط بین الملل مورد اغماض قرار گرفته است بحث"رعایت انسان"و"کرامت وجودی"او است.بر این اساس سوال اصلی نوشتار حاضر این است که آیا فطرت،سیاستی ره آموز دیپلماسی بوده و ظرفیتی برای تدوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داره؟پرسشی که پاسخ آن براساس دستاورد تحقیق پیش روی بر این فرض استوار شد؛فطرت،راه گذار از کاستی های کنونی دیپلماسی در رویکردهای مدرن بوده و به دلیل توجه به ذات و ساحت وجودی انسان،واحد سنخی از دیپلماسی و دلالت گر سیاست خارجی در عالم واقع است.در همین راستا با دیدگاهی تطبیقی در ابتدا به مقایسه مفهوم اخلاق در رهیافت های متفاوت معطوف به سیاست خارجی پرداخته،سپس درصدد نشان دادن اولویت بعد الهی و وجودی-فطری انسان بر نمودهای این جهانی و در نهایت در پی تدوین امکانات کلی سیاست خارجی سامان یافته بر اساس مفهوم فطرت هستیم.
خلاصه ماشینی:
روح آدمی که به لحاظ فطری، طالب کمال اعلی است با هرگونه ظلمی و در هرکجای جهان که باشد آزرده میشود (حکم اول )؛ چراکه آن را تخطی از قانون خداوند یکتایی میداند که بنا بر آیه ٢٧٩ سوری بقره ظلم را در هر قاموسی تقبیح فرموده است (حکم دوم) و ازآنجاکه الوهیت را یکی از صفات معبود میداند با هر رویدادی که با چنین صفتی هم راستا نباشد ناسازگار خواهد بود (حکم سوم) و هرگونه سرپیچی از نظام الهی را که بر مبنای "عدل " و عدالت استوار گشته است را ناسپاسی به ذات باری تعالی میداند (حکم چهارم) و امورش را بر اساس کتاب خدا و آموزههای پیامبرش سامان میدهد (حکم پنجم ) و بر این باور است که تمامی اعمال و کردارش در دادگاه الهی مورد داوری قرار خواهند گرفت و خود را همواره در محضر خداوند احساس خواهد کرد؛ زیرا به قول آیت الله جوادی آملی «انسان به دلیل فقر ذاتی در برابر ذات واجب الوجود قرار دارد و با توجه به چنین چشم اندازی در حکمت متعالیه (که ربط مستقیم با فطرت انسانی دارد)، قدرت و سیاست را مهاجر و مسافر تبیین می نماید؛ لاجرم نیازمندی انسان به دانش و قوانین جامع و جاودانه در تأمین نیازهای مادی و معنوی خویش که برخاسته از سه گانۀ سازمان آفرینش ، حرکت عمومی جهان و سرشت متجددانه انسان است امری ضروری می نماید» (جوادی آملی، ١٣٨٧: ٧٤ و همو، ١٣٨٩: ١٠٤ و همچنین ر.