چکیده:
در طی آخرین دهه قرن بیستم، همراه با توسعه و تکامل فوقالعاده سریع ارتباطات
رایانهای و گسترش روزافزون دسترسی مردم جوامع مختلف به اینترنت و شبکههای
رایانهای، کوششهای نظری بسیاری صرف یافتن الگوهای مناسب برای مطالعه اینترنت و
ابعاد و تأثیرات سیاسی و اجتماعی آن گردید.در جریان این تلاشها مفهوم حوزه عمومی
در چارچوب نظریات جامعهشناختی یورگن هابرماس جایگاه برجستهای یافته است.پژوهشگران
در این زمینه معمولا درصدد پاسخگویی به این سؤال بودهاند که آیا ارتباطات
رایانهای در اینترنت میتواند زمینه توسعه سیاسی و تقویت دموکراسی را از طریق
احیای حوزه عمومی فراهم سازد؟پاسخ دادن به این سؤال قبل از هر چیز نیازمند آن است
که بدانیم آیا اصولا ایده حوزه عمومی مدل نظری مناسبی برای پژوهش در این زمینه است
یا خیر؟کارهای نظری و پژوهشهای انجام شده طی سالهای اخیر که به برخی از آنها در
این مقاله اشاره شده است هر یک بعضی از ابعاد مفهوم حوزه عمومی را مورد توجه قرار
داده و آن را در بررسی رابطه اینترنت با سیاست و قدرت و تأثیرات متقابل آنها به
کار بردهاند.از این بررسیها چنین برمیآید که مفهوم حوزه عمومی از نظر اکثر
محققان الگوی نظری مناسبی است ولی به جز موارد معدودی، همه نویسندگان این الگو را
نیازمند جرح و تعدیل و یا تطبیق با شرایط خاص ارتباطات رایانهای و تحولات اخیر در
جوامع گوناگون میدانند.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله نیز برای مشارکت در یافتن پاسخی به این سؤال است که آیا انواع و شیوههای ارتباطات میان افراد، گروهها، نهادهای سیاسی و مدنی و سرانجام دولتها در اینترنت را میتوان بر اساس مدلی برگرفته از ایده«حوزه عمومی» 1 در نظریات هابرماس 2 تحلیل و تبیین کرد؟به عبارت دیگر نظریه حوزه عمومی هابرماس تا چه اندازه در تبیین و توضیح علمی ارتباطات رایانهای و ابعاد و آثار سیاسی آنها کارآیی و توانایی دارد؟سؤال دیگری که در خلال این نوشتار در پی پاسخ به آن خواهیم بود این است:مطالعات آکادمیک و پژوهشهای علمی که در سالهای اخیر درباره نقش و تأثیر سیاسی و اجتماعی اینترنت و ارتباطات رایانهای با استفاده از مدل حوزه عمومی به انجام رسیده، از چه روشها و معیارهای سود برده؛چه دستاوردهایی داشته و در تبیین موضوع تا چه حد موفق بوده است؟ در بخش اول مقاله ابتدا به بررسی و ارائه شمایی کلی از مفهوم حوزه عمومی در چارچوب«نظریه کنش ارتباطی» 3 هابرماس خواهیم پرداخت.
وی ضمن رد دیدگاههای گروهی از پژوهشگران که آنها را«ناکجا آبادگرایان» 2 مینامد، امکان کاربرد نظریه هابرماس درباره حوزه عمومی برای مطالعه ارتباطات سیاسی در اینترنت را ممتنع ارزیابی میکند و با اشاره به مشاهدات و برداشتهای خود از ارتباط میان فردی در این شبکه تأکید میکند که اولا«مدل هابرماسی حوزه عمومی برای تحلیل و فهم این نوع ارتباطات کارآیی ندارد»و ثانیا«مسئله هویت افراد و تصمیمسازی گروهی در اینترنت حل نشدنی است و لذا فضای لازم برای مباحثه جدی و رویارو میان شهروندان چنان که در شرایط واقعی صورت میگیرد و در وضعیت مجازی وجود ندارد» )Rooksby, 1997:44( ."