چکیده:
اردشیر بابکان از پارس برخاست و با حربه دین ارکان دولت اشکانی را به لرزه انداخت و با شکست اردوان پنجم در دشت هرمزگان و تصرف تیسفون دولت ساسانی را پی افکند. وی حکومت خود را بر مبنای تمرکز قدرت و وحدت دینی قرار داد و سعی کرد قشون جاویدان داریوش اول را احیا کند. همچنین تمام تلاش خود را به کار برد تا مشروعت حکومت خود را بر پایه ی دین قرار دهد. به همین خاطر دست به جمع آوری اوستا زد، آیین مغان را ترویج نمود و آتشکده های خاموش را روشن و مذهب زرتشتی را مذهب رسمی ایران نمود؛ و در عین حال برای کنترل و کاهش قدرت مغان که از مهمترین پایه های تشکیل دولت بودند، خود همچنان پریستار معبد آناهیذ که در خاندانش موروثی بود را بر عهده گرفت .این اندیشه تا پایان دوره ساسانی وجود داشت و به مرور زمان کارایی خود در تثبیت قدرت شاهنشاهی ساسانی را از دست داد و خود همچون پتکی به ستون های امپراتوری ساسانیان ضربه زد. جامعه رومی براساس طبقات کاملا مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدای تاریخ روم ، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیازترین و قدرتمندترین شهروندان رومی اشراف بودند بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانواده های سیاستمداران انتخاب میشدند .سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانواده های اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران ) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند. در این مقاله به بررسی مطالعه تطبیقی نظام طبقاتی ایران و رو در عهد ساسانیان پرداخته شده است .
خلاصه ماشینی:
افزون بر اين ها، يکي از دلايل ماندگاري هويت ايراني پس از تسلط اعراب مسلمان بر ايران ، بازمانده هاي همين طبقات اجتماعي نيرومند بودند، چنان که تا مختار بن ابيعبيد ثقفي (يعني حدود يک قرن پس از فروپاشي فرمانروايي ساساني) هنوز کار مهم و تخصصي و حرفه اي دبيري مربوط به امور مالي و اداري با خط فارسي پهلوي و توسط ايرانياني از همان خاندادن طبقه دبيران انجام مي شد.
اشرافيت پارتي انتقال يافته به دولت ساساني از يک طرف ، تبلور طبقات اشرافي جديد از طرفي ديگر، -که پيوسته در جستجوي ثروت ، مناصب عالي و امتيازات فراوان بودند- به اجبار جامعه را به نظام فئودالي گذشته سوق مي دادند و اصل تمرکز که اردشير در اندرز نامه ي خود به آن تأکيد فراوان داشت را کم نيروتر و سست تر مي کردند و اين خود جنگ دروني و نهاني بود که خطري بسيار جدي براي دولت محسوب ميشد و سرانجام از دلايل مهم سقوط آن گرديد .
به همين خاطر دست به جمع آوري اوستا زد، آيين مغان را ترويج نمود و آتشکده هاي خاموش را روشن و مذهب زرتشتي را مذهب رسمي ايران نمود؛ و در عين حال براي کنترل و کاهش قدرت مغان که از مهمترين پايه هاي تشکيل دولت بودند، خود همچنان پريستار معبد آناهيذ که در خاندانش موروثي بود را بر عهده گرفت .