چکیده:
در استخر عباس آباد بهشهر، دنبال چه بايد بود؟ درياچه اي در ميانه جنگل و بر بالاي كوه؛ با عمارتي در ميان آب و باغي در كنار. چرا در ميان جنگل درخت ها را بريده اند تا باغ بسازند! و اين بركه، در آن ارتفاع بر بالاي دره اي عميق و مشرف به خزر براي چيست؟ امروز در باغ عباس آباد، درختان جنگلي روئيده و جز ته رنگي از محوطه سازي باغ و آب نماهاي آن اثر ديگري از باغ نيست. در كناره درياچه، دو برج آجري، كه تاسيسات فشارشكن براي انتقال آب به آب نماها بوده اند، باقي است. بر بالاي چشمه عمارت، كه به جزيره مي ماند، گياهان هرز روئيده است. مهمترين جاذبه مديري تشده براي مردمي كه براي گردش به كناره درياچه مي آيند، تخت، منقل و قايق هايي است كه آب بازي و تفرج طبيعت را اصل شناخته است و به تاريخي كه بر اين مجموعه گذشته توجهي ندارد. چرا بايد در ميان جنگل باغ ساخت؟ اين بنا در ميان آب چه مي كند؟ چرا در اينجا سد ساخت هاند؟ تلاش سازندگان براي انتقال پرهزينه آب از بالادست به اين نقطه براي چه بوده است؟ باغ دوم كه در طرف ديگر درياچه است چيست؟ اين سوالات در برنامه گردشگري مجموعه تاريخي عباس آباد جايي ندارد. حكايت منظر عباس آباد، ستايش طبيعت گزيده است. برخلاف طبيعت گرايي شرق دور، كه طبيعت و هرچه در آن است به همان صورت تقديس ميشود، طبيعت گرايي ايرانيان به منظر گزيده تعلق خاطر دارد. عناصر گزيده از طبيعت، آب و گياهان خاص، جوهر منظر را مي سازند. معناي فضا، قدسيت و زيبايي آن با حضور اين عناصر به دست مي آيد. از اين روست كه در ميان جنگل، ساخت يك باغ توجيه ميشود. آب، شرط زيبايي فضاست كه با دشواري به اينجا آورده مي شود. سد از موقعيت طبيعي زمين نتيجه مي شود و چشم هعمارت با پلي براي دسترسي به آن، حضور در ميانه فضاي قدسي است و رو به منظر هم جنس خود دارد؛ رابطه اين دو از طريق ارتباط بصري به دست مي آيد. كانسپت معماري منظر مجموعه عباس آباد اين چنين شكل گرفته است. عبا سآباد بهشهر يك منظر است. يك زندگي است كه بقاياي آن برجاست. ميان جسم و جان اين زندگي پيوندي برقرار بوده كه از آن يك حقيقت، يك ماهيت و يك منظر ميساخته است. امروزه جان آن به دست فراموشي سپرده شده، اما از جسم آن آثاري باقي است كه اگر به طور صحيح قرائت شود، جان آن قابل بازيافت است. يك هدف مهم گردشگري، درك تجربه هاي پيشينيان و فهم سرنوشت آنان است. براي اين منظور برنامه ريزان و مديران بايد شناخت صحيحي از موضوع داشته باشند تا بتوانند عناصر معنادهنده به مكان را بازيابي و به گردشگران معرفي كنند. اين خواسته زماني محقق مي شود كه بدانيم هر «كلي » كه روزگاري زندگي ويژه خود را داشته، يادگار انسانهايي است كه در تعامل با محيط و تاريخ پديد آمده است. اين يادگار، منظر خوانده ميشود و عبرت از تاريخ و طبيعت ميسر نم يشود، مگر آنكه آنها را منظر بشناسيم و درصدد خوانش آن برآييم. گردشگري امروز براي ارتقاي كيفيت محتاج چنين رويكردي است. تصوير گسترده استخر عبا سآباد با چشمه عمارت و قايقها، انتخاب هوشمند «نورا وحيديان » است از منظري كه عليرغم حكايت هاي بسيار، ناخوانده مانده و مردمان به هدايت مديران، بي خبر از گوهري كه در برابرشان است، سرگرم پدالوهاي رنگين شده اند