چکیده:
در چهارمین حکایت از باب اوّل گلستان، سعدی نظریّات روانشناسی و تربیتی خود را از زبان دو شخصیّت داستانش -وزیر و پادشاه- بیان میکند. وزیر معتقد است که محیط زندگی، در تربیت کودک و شکلگیری شخصیّت او مهمترین تاثیر را دارد. در این بخش، گفتههای وزیر، مشابه نظریّهی دانشمندانی همچون جان لاک، هلپاخ، کوفکا و فروید است که به مقایسهی تطبیقی آنها خواهیم پرداخت و میبینیم سعدی عقیدهای دارد که بعدها با عنوان «لوح سپید» در علم روانشناسی مطرح میشود. سپس اعتقاد پادشاه که تاثیر وراثت (ژنتیک) در تربیت است، از نظر روانشناسی تحلیل میگردد. در پایان با بررسی نظر ژان پیاژه، به همسانی تئوری وی و سعدی میرسیم؛ یعنی نقشآفرینی هر دو عامل محیط و وراثت در تربیت آدمی. شگفت که سعدی شیرازی، سالها پیش از دانشمندان نامبرده و چند سده قبل از پیریزی دانشی با نام روانشناسی، به این نتایج علمی، مدرن و عمیق دست یافته است!
خلاصه ماشینی:
"ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید ، بر نخوری با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا ، شکر نخوری وزیر این سخن بشنید، طوعا و کرها (= به میل یا به اجبار) بپسندید و بر حسن رای ملک آفرین خواند و گفت : آن چه خداوند - دام ملکه – فرمود، عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی، طبیعت ایشان گرفتی - و یکی از ایشان شدی ؛ اما بنده امیدوار است که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد در نهاد او متمکن نشده و در خبر است (( کل مولود یولد علی الفطرة ؛ فابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه )) (ترجمه : هر نوزادی بر فطرت پاک زاده میشود؛ سپس پدر و مادر هستند که او را یهودی یا نصرانی یا مجوس برمیآورند.
بر حسن رای ملک ، آفرین خواند و گفت : آن چه خداوند - دام ملکه – فرمود ، عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی ، طبیعت ایشان گرفتی - و یکی از ایشان شدی ؛ اما بنده امیدوار است که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد در نهاد او متمکن نشده و در خبر است (( کل مولود یولد علی الفطرة ؛ فابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه )) (ترجمه : هر نوزادی بر فطرت پاک زاده میشود؛ سپس پدر و مادر هستند که او را یهودی یا نصرانی یا مجوس برمیآورند."