چکیده:
قاضی عبدالجبار از چهره های معروف کلام معتزلی است که دربارة معرفت شناسی ، به ویژه بحث «نظر» آرای قابل ملاحظه ای دارد. در نظام معرفتی قاضی ، «نظر» به معنای تفکر و استدلال است و همانند دیگر افعال انسان ، از قدرت و ارادة او صادر می گردد و فعل خود اوست ؛ و از نظر و تفکر، فعلی دیگر به نام علم و معرفت به دست می آید. عقل به معنای قوه ی تفکر در نزد قاضی به عنوان یک منبع مستقل و یک ابزار بسیار مهم برای شناخت مطرح است ؛ بدین روی ، قاضی تنها راه رسیدن به معرفت خداوند را نظر و تفکر، یعنی همان راه عقل می داند، و نزد او نخستین تکلیف آدمی ، استدلال عقلی برای شناخت خداوند است . پژوهش حاضر در صدد است نقش و جایگاه نظر و رابطة آن با علم و معرفت و هم چنین با معرفت خداوند به طور خاص را، از دیدگاه عبدالجبار مورد بررسی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"این مطلب دربارة شک و شبهه ای بود که بعد از نظر در دلیل منظور فیه ایجاد شود، ولی هرگاه شبهه پیش از نظر انداختن در دلیل برای ناظر به وجود آید، مثل این که پیش از تفکر در دلیل حدوث اجسام بر این گمان بود که اجسام قدیم هستند، در این صورت نیز فکر و نظر در دلیل ، آن اعتقاد نادرست ، یعنی قدم اجسام که شبهه اقتضای آن را داشت ، را برطرف می سازد و اعتقادی صحیح و مطابق با واقع که آرامش نفس ناظر را دارد، یعنی علم به حدوث اجسام را به جای آن می نشاند (عبدالجبار، ١٩٦٢، ١٢: ٧٨ـ٧٩).
(93 دلیل دومی که قاضی بر مدعای خود اقامه می کند این است که نظر فی ذاته مقصود نیست ، بلکه ترس از واقع شدن در ضرر، آدمی را به تفکر و نظر وامی دارد و وجه وجوب نظر هم در امور دنیا و هم در امور آخرت ، همین است ؛ بنابراین هرگاه وجوب نظر هنگام خوف و ترس ثابت شد، لاجرم باید این نظر به تولید علم و معرفت منجر شود، چراکه در غیر این صورت وجوب نظر، بی معنا و بدون وجه می گردد (عبدالجبار، ١٩٦٢، ١٢: ٩٥).
می توان گفت ، این ادعای عبدالجبار که تنها دلیل و منبع شناخت خداوند را عقل می داند و این پندار او که شناخت کامل توحید از راه نظر و تفکر در براهین جهان شناختی به دست می آید (عبدالجبار، ١٤٢٢ق : ٥٠)، با اشکالاتی روبه روست ، چراکه اولا، علاوه بر عقل ، نقل و قلب نیز به عنوان دو راه و دو منبع دیگر شناخت معارف دینی و خداوند مطرح است ؛ ثانیا، خود عقل در فهم و درک این معارف و شناخت نسبت به خداوند با محدودیت هایی روبه روست ."