چکیده:
انسانشناسی پزشکی حسها تجربه درد را با محوریت بخشیدن به ادراکات حسی در بین افراد و گروههای مختلف بررسی میکند تا نشان دهد که درد و به ویژه شیوه تجربه آن چیزی است بین جسم و جامعه. این مقاله شرح درد مردمنگار و چهار بیمار دیگر در بیمارستانی در شهر تبریز است. شکسته شدن پای مردمنگار باعث شد تا وی بتواند به آرمانیترین شکل ممکن تبدیل به یک بومی در میان بومیان بیمارستان مخصوص شکستگی استخوان شود: مردمنگار / بیمار. پنج روز بستری و تجربه عمل جراحی در بین پنج بیمار نشان داد که درد بر اساس بسترهای اجتماعی، فرهنگی و شخصی به شیوههای متنوعی توسط بیماران، همراهان و اطرافیان آنها مفهومبندی و حسبندی میشود: از تقدیر تا عاملیت و از سرگشتگی تا خودیابی. با گرد هم آمدن چند بیمار در اتاق شماره 5 بخش 3، اجتماع حسی درد تشکیل شده بود. کوشیدهام تجارب زیسته بنیاد ساخته شدن مفاهیم تحلیلی جدیدی همچون فرهنگ درد، دردمندی، حسبندی، فلسفههای حسی، جهان افقی، بدن افقی، اجتماع حسی درد و دردنگاری باشند. همانطور که درد، جهان شخص را دگرگون میکند، این تجربه مردمنگاری هم دو دگرگونی اساسی در جهان حرفهای من به وجود آورد: اول، گرایش به شیوه نوشتار مردمنگارانه به سوی داستانگویی از تجارب زیسته؛ دوم، رویش علاقهام به دردها و رنجهای اجتماعی. با درد و درباره درد نوشتن وظیفه علمی و انسانی رشته انسانشناسی است.
خلاصه ماشینی:
"اجتماع حسی درد در بیمارستانی در تبریز: مردم نگاری بدون حرکت اصغرایزدیجیران تاریخ دریافت :١٣٩٤/٧/٨ تاریخ پذیرش :١٣٩٥/١١/٥ چکیده انسان شناسیپزشکیحس هاتجربه دردرابامحوریت بخشیدن به ادراکات حسیدربین افرادو گروه هایمختلف بررسیمیکندتانشان دهدکه دردوبه ویژه شیوه تجربه آن چیزیاست بین جسم وجامعه .
این نوشتاربه دنبال طرح دوپرسش اصلی است :اول ،درددیگری چگونه برای یک انسان شناس قابل تجربه وقابل فهم میشود؟دوم ،تجربه کردن دردچگونه به جامعه وخود ارتباط مییابد؟ گفتمان وتقسیم بندیحس هابه پنج حس که اساسامتأثرازفرهنگ علمیغرب است ،مانع توجه به حس هایدیگریهمچون سخن گفتن ،حرکت کردن ،گریه کردن ،و غیره میشود.
این حالت وقتیقابل باوراست که بیماریراببینیم که دردردبه خودمیپیچید،یاهمچون موردرمضان ،یکیاز بیماران اتاق ٥،ازشدت درددندان هایش رابه شدت به هم میفشردودادوفریادمیکرد، ویاوقتیکه دردچنان وجودفردراتسخیرمیکندکه همچون یکیازبیماران بخش ٣، که دراتاقیدیگربودومافقط صدایش رامیشنیدیم ،میگوید«الله منیاولدورسون "(خدا مرابکشد).
دردبه مثابه روش پژوهش ودردمندیبه عنوان تجربه بدنمنداز جامعه موردمطالعه میتوانندراهکارهای روش شناختیمناسبیبرایگردآوری،تجربه و 1 participant observation 2 participant sensation 3 embodied experience ٤این پاراگراف رامورخ ١٣٩٣/١/٨یک روزقبل ازعمل جراحیودرحالت بسترینوشته ام .
شرح ها و تحلیل های درد توپوخ شکستن پا،بستریشدن دربیمارستان ،تجربه عمل جراحیوسپریکردن دوره نقاهت جدیترین مناسک گذاربرایتبدیل شدن به یک انسان شناس بود؛بزرگ ترین شانس برای نشان دادن مهارت هایمردم نگاری(یادداشت میدانی،٧فروردین ١٣٩٣،دربیمارستان ).
شهریکه آن عمیقادوست داشتم وخانواده ایکه همواره دل تنگ آن هابوده ام ،اماتحصیل وکاردرتهران همه این چیزهایمهم وارزشمندراازمن گرفته بودواین جداییازارزش هاراتبدیل به عادت کرده بود.
بدین ترتیب من دردرانوعی هشیارسازی تکان دهنده تلقی میکردم که به واسطه آن مجبورشده بودم تادرمورد رخدادهایهفت ونیم سال گذشته بیشتربیندیشم ."