خلاصه ماشینی:
"سردار گفت: -مادر تو کی میخواهی به خانه مرگن بروی؟ گفت: -من که تازه اومدم اینجا،مگر نگفتی یک هفته پیش من بمان؟ سردار با ناراحتی گفت: -گفتم که گفتم.
مرگن گفت: -این کار را نکنیها!ذهن بچهها خراب میشه، نباید سر و صدا بکنی،آرام بیا،آرام برو تازه فردا تو را میبرم خانه سردار، -من تازه از آنجا...
پیر زن داد زد: سردارم را کی خورده؟ مرگنام را کی خورده؟ باد چارقدش را پریشان کرد و تاریکی کم کم پیر زن را بلعید و از میان تاریکی صدای پیر زن میآمد که میخواند: سردارم را کی خورده؟ مرگنام را کی خورده؟ چشمامو کی کور کرده؟ غذامو کی شور کرده؟ (1-)مرگن شکارچی جغدی که چهچه میزند وقتی از تو مینویسم کاغذ دریا میشود و حرفهایم مرغانی دریایی که روی صفحهء آب به پرواز در میآیند و عشق خود را به موجها اظهار میکنند مداد من صدای بر هم خوردن بالها را دارد وقتی از تو مینویسم از جغدی به هزار دستانی مبدل میشوم وقتی مرا میستایی خود را در آینه برانداز میکنم و طاووس میشوم وقتی بهار نفسهای تو از آن سوی تلفن میوزد مثل پرستویی مشتاق به سوی تو پرواز میکنم وقتی به من خیانت میکنی، شتر مرغی میشوم که سر خود را زیر شن ریزهها دفن میکند و وقتی دعوا میکنیم خفاشی میشوم که دنیا را وارونه میبیند."