خلاصه ماشینی:
"هنر و ادب جدال میان عقل و دل به بهانه ی شهادت امام باقر (علیه السلام)؛ هفتم ذی الحجة طول و عرض اتاق را پا می گذاشت و با خود اندیشه می کرد.
لختی ایستاد و در آینه کوچک اتاق نگاه کرد و با صدای بلند از خود پرسید: «یعنی چه کنم؟...
اندکی زن را نگریست و با صدای بلند گفت: «قبول می کنم و از خجالت این چهره برافروخته و چشمان قرمز در می آیم».
». زن نگاهش کرد و گفت: «این همه راه رفته ای و فکر کرده ای و آخرش خمیر مرا در تنور سوزانده ای و هنوز به نتیجه نرسیده ای؟!!...
». * * * امام(علیه السلام) با خوش رویی به او لبخند زد و فرمود: «مشکلت چیست برادر؟» مرد سرش را زیر انداخت و با صدای آرام گفت: «من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم."