خلاصه ماشینی:
"بر روی آن اگر بایستی هم حسین(علیه السلام) را میبینی، هم رقیه(علیها السلام) را...
آن گودال اگر برای خفتن و رهیدن حسین از این سرای فانی آفریده شده باشد، این تل برای ایستادن توست!
بالای این تل بایست تا صدای ضجه کاروان را بشنوی...
تو باید بایستی بر این تل مقابل خورشید، و خورشید مقابل تو، و تو انسانی باشی در برهوت زمین که این صحرا نقاشی بزرگ خداست که خورشید میسوزد و آتش میریزد به جان تشنه صحرا ...
بر این تل بایست تا بوی چادر خاکیات در غربت غریبانه فرات بپیچد و بوی چادر خاکی فاطمه(علیها السلام) را در غربت غریبانه کوچههای مدینه به ارمغان آورد...
این پیشانی با سنگ خیانت شکسته است و این لبان ترک خورده، به خون نشسته!
زانو میزنی زینب که این را دیگر تحمل نتوانی کرد، دستانت را به سوی آسمان میگشایی که صدای تو بر کنگرههای جهان مینشیند...
». رسالت تل تمام شده است زینب ..."