خلاصه ماشینی:
"#به ماه، رخصتی ده که بر شمشیرت بوسه زنیم #به ماه رخصتی ده که خدا را #ـ که از چشمانت میتراود ـ پرستش کنیم #ای که چونان گل سرخ #در خون خویش غسل کردهای #تو گواهی میلاد و گل آزادی را بهره ما ساختهای * #دریا متنی آبی است که علی مینویسد #مریم، هر شب روی ماسهها مینشیند## چشم به راه مهدی ###و گل شکفته بر سر انگشت قربانیان را میچیند #زینب، سلاح را در پیراهنش پنهان دارد #ترکشها را جمع میکند #و به مردگانی که در آینهها نشستهاند #آذوقه میرساند *** #پرش از دریای «صیدا» آغاز میشود #مردان اهلبیت #هر شب از دریای «صیدا» پا به بیرون میگذارند #چون درختان پرتقال #از دریای «صیدا»، خنجر #گل آواز #و مردان حادثه ساز بیرون میآیند## نزاز قبانی هنر و ادب پنجره سمفونی، پنجم جنوب، ترجمه موسی بیدج، ص 28 و 29."