چکیده:
مقدمه:همبودی مرضی در طبقهبندی روانپزشکی دانشواژه تازهای است که با وجود کاربرد گسترده،اهمیت و مفهوم آن چندان روشن نیست.همپوشی اختلالهای محور I و II در نظام چند محوری DSM و اختلاف نظر در این باره که کدام اختلال به محور I و کدام به محور II تعلق دارند نیز پیچیدگی مفهوم آن را افزایش داده است.پژوهشهایی که الگوهای همبودی را برای یک دامنه از اختلالهای محور I و II بررسی کردهاند،نتوانستهاند رابطه روشنی میان آنها برقرار کنند و تنها ارتباط اختلالهای شخصیتی خاصی در بیماریهای مزمن به ویژه افسرده خلقی یافت شده است.هدف:در پژوهش حاضر بررسی همبودی افسردگی با اختلالهای شخصیت مورد توجه بوده است.روش:بدین منظور 69 بیمار بستری و سر پایی دچار افسردگی اساسی یا افسرده خلقی از دو مرکز روانپزشکی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به کمک مصاحبه سازمان یافته DSM و آزمون MCMI-II برای تعیین اختلالهای محور I و II مورد ارزیابی قرار گرفتند.نتیجه:ارزیابی نشان دهنده همبودی افسردگی و اختلالهای شخصیت پرخاشگر نافعال،اسکیزوئید،اجتنابی،ضد اجتماعی و وابسته بود که باستثنای اختلال شخصیت ضد اجتماعی،یک ترکیب رایج در بسیاری از پژوهشها گزارش شده است.از آنجا که درمان نشانگان بالینی در اثر دخالت اختلالهای محور II پیچیده و دشوار میشود،درمانهای مناسب در موارد همپوشی اختلالهای محور I و II نیز مورد نظر قرار گرفت.
خلاصه ماشینی:
"روش:بدین منظور 69 بیمار بستری و سر پایی دچار افسردگی اساسی یا افسرده خلقی از دو مرکز روانپزشکی به عنوان نمونه انتخاب شدند و به کمک مصاحبه سازمان یافته DSM و آزمون MCMI-II برای تعیین اختلالهای محور I و II مورد ارزیابی قرار گرفتند.
در بررسی حاضر با آن که همبستگی میان افسردگی و مقیاسهای 4،5 و 7 در سطح پایین یا صفر نشان داده شده است،اما هیچکدام از همبستگیها منفی نیست و افزون بر آن مقیاس 6(اختلال شخصیت ضد اجتماعی) در میان رمزهای همبود با افسردگی خودنمایی میکند که در هیچیک از رمزهای ارائه شده توسط میلون(1987)و کرگ(1993)گزارش نشده است و تنها رتزلاف9 و افمن10 (1994)همبودی مقیاس ضد اجتماعی را در 23%از موارد افسرده خلقی گزارش دادهاند.
زمانی که میلون MCMI تجدید نظر شده را ساخت،یکی از اهداف اولیه او این بود (1)- autononou sdepressive style (2)- Beck (3)- Joffe (4)- Regan (5)- Craig (6)- McMahon (7)- Davidson (8)- profile of moodstates (9)- Retzlaff (10)- Ofman که مقیاسهای اختلال شخصیت را از نفوذ سندرمهای بالینی محور I برهاند و آنها را به دامنه گستردهتری از آسیب شناسی شخصیت حساس نماید،به بیان دیگر اصلاح میزانهای افسردگی و اضطزاب در MCMI-II تأثیر نشانههای افسردگی را در تشخیص اختلالهای شخصیت مرزی و اجتنابی کاهش داده است(میلون،1996).
با توجه به هدف دیگر بررسی حاضر یعنی تعیین درمان مناسب در موارد همبودی افسردگی و اختلالهای شخصیت و یادآوری عدم تمایز دو نوع افسردگی از نظر فراوانی اختلالهای شخصیت،آمیزه اختلالهای شخصیت پرخاشگر نافعال،اجتنابی،اسکیزوئید،ضد اجتماعی و وابسته در هر دو نوع افسردگی مشکلات بین فردی و رفتاری در این افراد را بیشتر مطرح میکند که رواندرمانیهای بین فردی و رفتاری را در اولویت سایر درمانها قرار میدهد(پیرسما7 ،1991)."