چکیده:
یکی از مباحث مهمی که با نظریهپردازی یونگ، ابتدا به عرصۀ روانشناسی و با سیر تدریجی، وارد دنیای نقد ادبی شد، تحلیل شخصیتهای داستانی آثار ادبی براساس «فرایند فردیت» است. در چهارچوب این فرایند، شخصیت داستانی در مسیر دستیابی به تفرد، با دستهای از کهنالگوها برخورد میکند و با پشت سر گذاشتن هر یک از این کهنالگوها، رفتهرفته به حقایق درونی خود پی میبرد و به بازسازی ضمیر ناخودآگاه بیمارش میپردازد. یکی از آثاری که در عرصۀ ادبیات فارسی میتوان با تحلیلهای روانشناساختی، به بررسی این مبانی پرداخت، هفتپیکر نظامی گنجوی است که با نگرشی عمیق در شخصیتهای داستانی این اثر بزرگ، میتوان ابعاد نهانی داستان را براساس نظریۀ فردیت یونگ، تحلیل و واکاوی کرد. در این مقاله، سعی شدهاست ضمن اشاره به این کهنالگوهای روانی در دو داستان «گنبد سبز» و «گنبد سرخ»، سیر تحول شخصیتی و چگونگی دستیابی شخصیت اصلی داستان به تفرّد و سلامت روانی، بررسی شود.
The analysis of fictional characters in literary works is an important discussion firstly entered the field of psychology and then in the world of literary criticism by Jung's theory of "Individuation".Based on this process، the fictional character، on the way to individuality، confronts a number of archetypes and he/she can gradually realize his/her inner truth and reconstruct his/her patient unconscious self، leaving each of the archetypes behind. The Nezami’s “Haft Peykar” is one of the works in Persian literature that can be analyzed through such an approach looking deep in fictional characters of this masterpiece and exploring the hidden dimensions of the story on the basis of Jung's Individuation. Pointing to these psychological archetypes in two stories of “Haft Peykar”: “the Green Dome” and “the Red Dome”، it has been tried in present paper، to study the personality development of the main character as well as the quality he reaches individuality and mental health.
خلاصه ماشینی:
یکـی از آثـاری کـه در عرصـه ادبیـات فارسـی مـیتـوان بـا تحلیـل هـای روان شناساختی، به بررسی این مبانی پرداخت ، هفت پیکر نظامی گنجوی است که بـا نگرشـی عمیـق در شخصیت های داستانی این اثر بزرگ ، میتوان ابعاد نهانی داستان را براساس نظریه فردیت یونگ ، تحلیل و واکاوی کرد.
مـــیخرامیـــد روزی از ســـر نـــاز در رهــی خــالی از نشــیب و فــراز پیکــــری دیــــد در لفافــــه خــــام چـــون در ابـــر ســـیاه مـــاه تمـــام فتنــــه را بــــاد رهنمــــون آمــــد مـــاه از ابـــر ســـیه بـــرون آمـــد بشــر کــان دیــد سســت شــد پــایش تیـر یـک زخمـه دوخـت بـر جـایش (نظامی گنجوی، ١٣٨٦: ٦٤٧) سفر در کهن الگوی یونگ ، یکی از راهکارهای تعالی خودآگاه روان اسـت کـه مسـافر (خودآگاه روان ) در خلال این سیر نفسانی که در پی یقظه و بیداری «من » آغاز میشود، بـا عمیق ترین لایه های پنهان ناخودآگاه خود روبه رو میشود.
این جدال و درگیری را میتوان نتیجه روبه رو شدن روان خودآگاه بـا ایـن جنبـه از «تمـایلات ناشناخته و یا سرکوب شده شخصیت ناخودآگاه خود [دانسـت کـه ] بـا بازشناسـی و جـذب آن هـا تجربه ای درونی را میآزماید؛ تجربه ای که در واقع مکاشفه ای روحـانی بـرای وصـول بـه تعـالی روانی و کشف خویشتن حقیقی است .