چکیده:
نسبت مستقیمالاستدارة حق و خلق از مباحثی است که ابنعربی در وجودشناسی خود دنبال میکند. این دیدگاه تازه را که در تقابل با نظریۀ صدور افلوطین قرار دارد، باید بدیلی برای نظریۀ صدور درنظر گرفت که بیشتر در جریانهای فلسفی پیش از ابنعربی پذیرفته شده بود. نظریۀ مستقیمالاستداره ابنعربی که بر نظریات تجلی اسماء الهی و وحدت وجود ابتنای منطقی دارد، درنهایت این امکان نظری را در اختیار محییالدین قرار میدهد تا بتواند قاعدۀ الواحد فیلسوفان (مبنای مستحکم نظریۀ صدور) را نقادی و در معنای تازهای فهم کند. این نظریه همچنین جایگاه عالم مادی و جسم را که درنتیجۀ پذیرش نظریۀ صدور تضعیف شده بود و پس از گذشتن از وسایط بسیار درنهایت بعد با حضرت حق قرار داشت، دوباره احیا و بر اهمیت آن تأکید میکند. در این مقاله درصددیم پس از تشریح نظریۀ مستقیمالاستداره ابنعربی، تفاوتهای آن را با نظریۀ صدور نشان دهیم و سپس تفسیر تازۀ ابنعربی را از قاعده الواحد یادآوری کنیم.
The straight rotation relation between God and the Creation is one of the arguments that Ibn-Arabi pursues in his ontology. This new view، which runs counter to Plotinus's theory of emanation، should be considered an alternative to the theory of emanation، which was largely accepted in the philosophical currents before Ibn-Arabi. Ibn-Arabi’s theory of straight rotation، which has its logical bases in the theories of the manifestation of divine names and the unity of existence، has ultimately provided Mohiuddin with the theoretical possibility to criticize the philosophers’ rule of “Al-Wahid” (that is the strongest argumentation offered in support of the emanation theory) and to understand it in a new sense. It also emphasizes the status of the material and physical world، which was weakened as a result of acceptance of the theory of emanation and، after passing through several mediators، was in the furthest place from the God، and reaffirms its importance. In this paper، after describing Ibn-Arabi’s theory of straight rotation، we are going to show its differences with the emanation theory and then recall Ibn-Arabi’s new interpretation of the rule of “Al-Wahid”.
خلاصه ماشینی:
"آنچه در نظریۀ مستقیمالاستدارۀ ابنعربی انکار میشود، دومین و سومین مؤلفۀ نظریۀ صدور است؛ بهعبارتدیگر، ابنعربی بههیچوجه منکر مراتب وجود نیست؛ زیرا آفرینش بهضرورت آنچه آفریده میشود، باید سیری تدریجی و مرتبهمرتبه را طی کند تا هر مرتبه در جایگاه خود شرایط ایجاد را بیابد؛ اما آنچه ابنعربی انکار میکند، آن است که این امر لزوما به مؤلفۀ دوم و سوم منجر نمیشود؛ زیرا میتوان با فرض مبانی وجودشناختی مانند وحدت وجود، نظریۀ تجلی اسما و صفات، اتساع الهی و تکرارناپذیری تجلیات حق و تفسیر تازۀ قاعدۀ الواحد، وضعیتی را درنظر آورد که خداوند در هر مرتبه تجلی مستقیم میکند و با تجلی اسما و صفاتی خود پدیدهای را عینیت میبخشد؛ ازاینرو مراتب وجودی که ابنعربی در آثارش از آن سخن میگوید و بهمنزلۀ نمونه از صادر نخسبت با عنوان عما یا حق مخلوق به یاد میکند بهمعنای تقرب و تباعد یک مرتبه نسبت به مراتب دیگر نیست، بلکه هر مرتبه ازاینحیث که تجلی حق است، با او در نسبتی مستقیم و بیواسطه و در نهایت نزدیکی و قرب قرار دارد؛ مانند دایرهای که نسبت تمام خطوطی که از مرکز به محیط آن کشیده میشود، با یکدیگر مساوی است و هر خط مستقیم و مساوی با خطوط دیگر ترسیم میشود."