چکیده:
اﯾﻦ ﺟﺴﺘﺎر ﺑﻪ ﺷﯿﻮه ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ، ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮﯾـﻪ ﭘﺴﺎاﺳـﺘﻌﻤﺎری ﺗـﻼش ﮐـﺮده اﺳﺖ، ﺿﻤﻦ ﺗﻄﺒﯿﻖ ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ روﯾﮑﺮد اﻗﺒﺎل ﻻﻫﻮری و ﻣﻨﻔﻠﻮﻃﯽ ﺑﻪ ﭘﺪﯾﺪه اﺳـﺘﻌﻤﺎر و ﭘﯿﺎﻣـﺪﻫﺎی آن در ﺟﻮاﻣﻊ اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﺑﺎزﺧﻮاﻧﯽ ﺷﮕﺮدﻫﺎی ﺑﺎزﺷﻨﺎﺳﯽ و ﺑﺎزﺳﺎزی ﻓﮑـﺮی و ﻓﺮﻫﻨﮕـﯽ اﯾـﻦ دو ادﯾﺐ روﺷﻨﻔﮑﺮ ﺑﭙﺮدازد. ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻧﺘﺎﯾﺞ اﯾﻦ ﭘـﮋوﻫﺶ از ﻧﻈـﺮ اﻗﺒـﺎل و ﻣﻨﻔﻠـﻮﻃﯽ، ﻋﻤﯿﻘﺘـﺮﯾﻦ آﻓـﺖ ﺣﻀﻮر اﺳﺘﻌﻤﺎر و اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم، اﻣﭙﺮﯾﺎﻟﯿﺴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﻫﻮﯾﺖزداﯾـﯽ اﺳـﺖ. آن دو ﺑﺮای واﺳﺎزی اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎی ﺗﻘﺎﺑﻠﯽ ﻏﺮب/دﯾﮕﺮی و ﻓﺮادﺳﺘﯽ ﻏـﺮب/ ﻓﺮودﺳـﺘﯽ دﯾﮕـﺮان در ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺳﺘﻌﻤﺎری، ﮐﻮﺷﯿﺪهاﻧﺪ از ﻇﺮﻓﯿﺘﻬﺎی ادﺑﯽ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ و ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮای ﺑﺎزاﻧﺪﯾﺸﯽ ﻫـﻮﯾﺘﯽ و ﺑﯿﺪاری ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت ﮐﻪ اﻗﺒﺎل ﺑﺎ ﺗﻤﺮﮐﺰ و اﺣﯿﺎی زﺑﺎن و ادﺑﯿﺎت ﻓﺎرﺳـﯽ در ﺷﺒﻪﻗﺎره ﻗﺼﺪ دارد، ﺗﻼش اﺳﺘﻌﻤﺎر ﺑﺮای ﻫﻮﯾﺖزداﯾﯽ از ﻣﺮدم ﺷﺒﻪﻗﺎره را ﺑـﯽاﺛـﺮ ﺳـﺎزد؛ ﺿـﻤﻦ اﯾﻨﮑﻪ ﮔﺴﺘﺮه ﻧﮕﺎه و ﺣﻮزه اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎی ﭘﺴﺎاﺳـﺘﻌﻤﺎری اﻗﺒـﺎل ﺑـﻪ ﺳـﺒﺐ ﻣﺎﻫﯿـﺖ اﻧﺘﺮﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴـﻢ اﺳﻼﻣﯽ از ﻧﮕﺮش ﭘﺴﺎاﺳﺘﻌﻤﺎری ﻣﻠﯽﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﻣﻨﻔﻠﻮﻃﯽ ﺑﺴﯿﺎر ﻓﺮاﺗﺮ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
"در این وادی به همان نسبتی که «کانونهای استعماری کوشیده انـد بـا اسـتفاده از زبان و ادبیات خود، فرهنگ خویش را در مستعمره ها بگسترانند» (ابجـدیان ، ١٣٨٧: ١٣٥)، استعمارستیزان نیز با طرح گفتمان ملیگرایانه و یا گفتمان بومی به کمک زبان و ادبیـات ملی به مقابله با حربه های استعمار فرهنگی غرب روی مـیآوردنـد و بـا وجـود اینکـه رویکرد پاداستعماری آنها در روی مخالف گفتمان استعمار قـرار دارد و بـه تعبیـر جـان مک لود٧ با اینکه خود در بند تقابل مانده است به واسازی عوامل اساسی گفتمان تقابلی استعمارگران ، مانند مرکزانگاری غرب / حاشیه انگاری شرق ، فرادستی غرب / فرودسـتی دیگری، برتری نژادی و زبانی غرب / بربریت دیگری و...
ک: صابر،١٣٨٨: ٦٧ تا ٧١) ١-١-٣ مبارزه با امپریالیسم فرهنگی و بازاندیشی در هویت بومی و دینی بینش عمیق و دانش سرشار اقبال در کنار فعالیتهای آزادیخواهانه و روشنگرانه اش ، او را به مصلحی اجتماعی و منادی بیداری فکری- فرهنگی مردم استعمارشده شرق از جملـه ملل مسلمان بدل ساخته بود؛ چنانکه در کتاب «بازسازی اندیشه دینی در اسـلام » مسـیر حرکت انقلابی و نظام سازی فرهنگی ملل مسلمان را در برابر اضـمحلال و اسـتحاله در فرهنگ و تمدن غربی با بازگشت به مبانی فرهنـگ اسـلامی و بازاندیشـی در بنیادهـای فلسفی آن میسر میداند؛ زیرا به باور اقبال ، اندیشه دینی در اسلام عمـلا راکـد و ایسـتا گشته و جهان اسلام بسرعت از نظر مادی و معنوی متمایل به غرب شده اسـت ؛ گرچـه به عقیده اقبال ظاهرا به این تمایل ، خطـایی و خـرده ای نمیتـوان گرفـت ؛ زیـرا تکامـل فرهنگ اروپایی در بعد عقلانیت خود مورد تأیید آموزه های اسلامی است ."