چکیده:
دوگانه صلح و جنگ همواره در سطوح مختلف، مساله نظری و عملی بشر بوده است. در این میان، آموزههای دینی و مذهبی نیز توصیههایی برای دو سر این طیف داشتهاند. بر این اساس، برخی بر وجوه رحمانی دین و برخی نیز با تقسیمبندیهای دوگانه حق و باطل و خودی و غیرخودی بر استفاده ابزاری از خشونت و جنگ جهت تحقق اهداف اجتماعی و سیاسی خود تاکید کردهاند. در این میان، و در دوران معاصر، اسلامگرایان رادیکال خشونت را مقدمه صلح دانستهاند. از نظر آنان، آرمانشهری که در آن مومنان در آرامش و صلح به شکوفایی و سعادت نائل میشوند، با توسل به نابودی هرآنچه که هست، محقق خواهد شد. مقدمه وصول و تحقق این آرمانشهر جذاب، خشونت و جنگ میباشد.بنابراین حذف همه عوامل مخل و بنبستهای موجود در مسیر تحقق آرمانشهر با استفاده از زور و خشونت از جمله تاکیدات آنها در نظر و عمل بوده است. اما سوال این است که خشونت تا کجا مجاز است؟ توان جامعه و آحاد آن در پیگیری خشونت جهت تحقق صلح تا کجاست؟ چه تضمینی وجود دارد که جنگ و خشونت به هدف تبدیل نشود؟ در کدام مرحله از تاسیس جامعه مطلوب، خشونت فروکش میشود؟ خشونتهای گسترده گروههای اسلامگرای رادیکالی مانند القاعده و دولت اسلامی – موسوم به داعش - نمونهای از این دست تلاشهای بشری است که وعده تحقق جامعه مومنان را با ابزار جنگ و ستیز ممکن میداند. در این مقاله ضمن بررسی آرای تاثیرگذار در گسترش خشونت از سوی این گروهها، وضعیت تناقضآمیز «مقدمه بودن» جنگ برای صلح به بحث گذاشته میشود.
The twofold of war and peace has always been a practical and theoretical issue for human in different levels. Meanwhile religious teachings had recommendation for both beliefs. Based on this some insisted on Rahmani aspects of religion and some with dual divisionism such as right or wrong and insider or outsider، insisted on the usage of violence and war in order to reach their social and political goals. In this contemporary world radical Islamists believe in violence as an introduction of peace. In their beliefs the utopia in which Believers can gain happiness and also flourish their talents in peace and prosperity would become reachable based upon the destruction of whatever exist. And the introduction of this attractive utopia is violence and war. Therefore، removing all disruptive elements and dead-ends in the way of the realization of utopia by using violence and force are of their emphasis in their beliefs and practices. But the question is that how much of violence is allowed? How long do people tolerate the use of violence to reach peace?
What is the guarantee that violence will not turn into the goal itself? In which stage of this process due to establishment of the ideal society، violence will subside? Harsh violence of the radical Islamists such as al-Qaida and Islamic State are good examples of the groups which want to reach peace using violence and war. In this article the author besides reviewing the influential Ideas in the spread of violence by these groups also review the paradoxical situation of “the introduction of the war” for peace.
خلاصه ماشینی:
(نصری ، ١٣٩٤/١٢/١١) در هر صورت ، نکته اساسی و کلیدی نوشته حاضر آن است که گرایش به خشونت در میان تعدادی از سازمان ها و گروه های تکفیری - جهادی ازجمله القاعده و دولت اسلامی – موسوم به داعش - چه در اندیشه آنان ریشه داشته باشد و چه ناشی از عوامل محیطی تلقی گردد و با هر ابزاری و در هر سطحی رخ دهد، نمایانگر نوعی تناقض است ، به این دلیل که آنها به صلح و تحقق آرمان شهری بهشت گونه بر روی زمین نظر دارند و خود را مجری تحقق وضعیت بهتر می دانند، ولی می بینیم که جنگ و نابودی به عنوان مقدمه صلح درمی آید و مهمتر آنکه مشخص نمی شــود که اعمال خشونت تا کجا مجاز اســت ، توان جامعه و آحاد آن در پیگیری خشونت جهت تحقق صلح تا کجاســت ، چه تضمینی وجود دارد که جنگ و خشــونت به هدف تبدیل نشــود، و در کدام مرحله از تاسیس جامعه مطلوب ، خشونت فروکش می شود؟ اینها سوالاتی اســت که تاکنون بی پاسخ مانده است ، در حالی که می دانیم تمامی این پرسش ها هم اهمیت بنیادین و هم ضرورت راهبردی دارد.
(رک : نصری ، ١٣٩٤) چنان که می بینیم ، تمرکز بر جهاد به عنوان تنها ابزار و مسیر مناسب تحقق آرمان شهر مورد نظر ســبب شده اســت گروههای رادیکال تکفیری _ جهادی نه به بخش ایجابی رویکرد خود؛ یعنی چگونگی مدیریت و پیشبرد امور یک دولت و جامعه اسلامی ، توجه کنند و نه برای تناقض موجود در اندیشــه و عمل خود؛ یعنی جنگ و خونریزی مقدمه صلح ، فکری کنند.