چکیده:
ازجمله مسائل درخصوص استعاره که همواره محل مناقشه بوده، استعاره مکنیه است. در آثار اولیه بلاغی از این ساختار خبری نیست؛ در مرحله بعد، محققی چون جرجانی به بحث درباره این موضوع میپردازد، ولی نامی بر آن نمینهد. همزمان با وضع این اصطلاح، نزاع بر سر درستی آن نیز آغاز شد، عدهای استعاره بودن آن را نپذیرفتند، برخی آن را در زمره تشبیه مضمر دانستند، و گروهی هم فقط نظر دیگران را تکرار کردند. عدهای هم در دوره معاصر تلاش کردهاند با طرح مسئله تشخیص، اختلافات موجود را حل کنند، ولی در نهایت اذعان مینمایند اصطلاح استعاره مکنیه عامتر از تشخیص است و شمول بیشتری دارد. در مقاله حاضر ضمن بررسی، تحلیل و نقد این اصطلاح در آثار بلاغی، به ترتیب تاریخی، نشان دادهایم پژوهشگران بلاغی بیش از توجه به تعریف استعاره و تمرکز بر چگونگی استعاره مکنیه از نظر اصطلاحشناختی یا ترمینولوژیک، آن را از نظر لغوی مدنظر داشتهاند؛ در حالی که بر مبنای تعریف سکاکی و برخی دیگر از بلاغیون، «استعارگی» این ساختار پذیرفتنی است؛ هرچند نمیتوانیم قیدهایی مانند «تخییلیه» را بپذیریم. همچنین میتوان از تشخیص، استعاره تبعیه و جاندارانگاری بهعنوان شاخههای این استعاره یاد کرد، نه جایگزینهای آن.
One of the controversial issues related to metaphor is implicit metaphor. There is no evidence of this metaphor in the first rhetorical works. Later، Jurjani discussed this type of metaphor but didn’t give a name to it. Since this term was coined، there were argues whether it is right or not. Some did not accept it as a metaphor; some recognized it
as a kind of implicit simile، and some just repeated other’s views. Some researchers tried to solve the issue by considering it a kind of personification. However، they have finally admitted that the implicit metaphor is broader and more inclusive than personification. In
addition to studying and reviewing this term chronologically in rhetorical works، in this paper، it is shown that rhetoricians were more interested in lexical aspects of this term rather than the definition of metaphor and focus on the implicit metaphor from a terminological aspect. While based on the definition of Sakkaki and some other rhetoricians، this structure is considered "metaphor"، terms such as being “imaginative” can not be accepted. Personification، submerged metaphor، and animism must be recognized as branches of the implicit metaphor، not as alternatives for it.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد بحث و تبادل نظر یا انکار آراء درباره این اصطلاح از روزگار سکاکی و تألیف مفتاح آغـاز گشـته است (هرچند قبل از آن زمخشری و جرجانی بدون نام گذاری خاص در ایـن بـاب بحـث کرده اند)، و بسیاری، به جز خطیب قزوینی، همان دیدگاه سکاکی را چه در آثـار عربـی و چه فارسی تکرار کرده اند، البته در این میـان بـه اسـتثنائاتی برمـیخـوریم کـه دیـدگاه سکاکی را عمیقا نقد کرده اند.
این روند تا روزگار اخیر ادامه داشته تـا اینکـه بـا موضـوع تشخیص مواجه میشویم و باز این پرسش مطرح میشود که آیا اسـتعاره مکنیـه همـان تشخیص است یا چیزی جز آن ، بررسی رونـد ایـن اصـطلاح در آثـار بلاغـی دو مسـئله را آشکار مینماید: الف )- تکرار تعریف این اسـتعاره و مسـائل در پیوسـته بـا آن ؛ ب )- تـلاش برای حل مسئله از طریق استعاره مصرحه ؛ به عبارتی گویا همه در پی آنند کـه پیوسـتگی آن را با استعاره مصرحه نشان دهند، بدون توجه به اینکـه خـود ایـن اصـطلاح نیـز شـأن اصطلاح شناسیک خود را دارد و لازم نیست همواره آن را به دیگر اصطلاحات پیوند دهیم .
راه های شناخت این دو گونه استعاره جرجانی برای بازشناخت این دو نوع استعاره ، یا به بیان دیگر برای شناخت فـرق ایـن دو، دو راه پیشنهاد میکند: راه اول این است که در استعاره نوع نخست (مصرحه ) میتوانیم با آوردن مشبه و ادات تشبیه ، ساختاری تشبیهی بسازیم ؛ مثلا در «رأیت اسدا» میتوان گفت «رأیت رجلا کالأسد»؛ در حالی که در ساختار استعاره نوع دوم (مکنیه ) چنین چیزی ممکن نیست راهی وجود ندارد که گفته شود «اذا صبح شیء مثل الشمال »: «در اینجا نمیتوانیم شمال را مانند دست بدانیم .