چکیده:
رمان «قلعهمرغی؛ روزگار هرمی» نوشته سلمان امین، یکی از رمان¬های موفق جامعه¬گراست که به یکی از معضلات اجتماعی خاص، یعنی بیکاری و عواقب آن توجه کرده است. این جستار بر مبنای نظریة «فرصت» رابرت مرتون (1910- 2003) انواع نابهنجاریهای رفتاری و شخصیتی را در رمان مزبور واکاوی کرده است. مطابق نظریة مرتون، مشکلات اجتماعی نتیجه گسست میان اهداف پسندیدة جامعه و راههای دستیابی به آن است. جامعه با تعریف اهداف ارزنده برای اعضای مرتبط با خود، راهکارها و راهبردهای خویش را نیز عرضه میکند؛ لیک آنگاه که میان اهداف و وسیله نهادینهشدة تحقق آن فاصله ایجاد گردد، انحراف و نابهنجاری رخ میدهد. بر اساس این الگوی نظری، رمان «قلعهمرغی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعهای ارائه میدهد که اهدافی یکسان و مقبول برای همه مشخص کرده است، اما استفاده از روشهای تحقق آنها، به پایگاه و طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصیانگری پرومته¬ای خویش، به کشف راههای جدید روی میآورد، اما سرانجام چارهای جز فراموشی اهداف و انزوا نمی¬بیند.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این الگـوی نظـری، رمـان «قلعـه مرغـی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعه ای ارائه میدهد که اهدافی یکسان و مقبـول بـرای همه مشخص کرده است ، اما استفاده از روش های تحقـق آنهـا، بـه پایگـاه و طبقـۀ اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصـیانگری پرومتـه ای خویش ، به کشف راه های جدید روی میآورد، اما سـرانجام چـاره ای جـز فراموشـی اهداف و انزوا نمیبیند.
رابرت مرتون ١، جامعه شناس امریکـایی، بـیهنجـاری را ناشـی از فشـار اجتماعی در هنگام گزینش هدف و ابزار میدانست ؛ یعنی زمانی کـه فرهنـگ اجتمـاعی ارزشی را ارائه میدهد و راه هایی را برای رسیدن به آن اهداف تعریف میکند که اعضـای جامعه با توجه به پایگاه و نقش اجتماعیشان ، نمیتواننـد آنهـا را بپذیرنـد و در نهایـت ، مجبور به جایگزینی هدف یا راه میشوند.
بررسی عناصر ساختاری جامعة راوی بررسی اهداف و ابزارهای در دسترس در حالی که عباس نقش اجتماعی خود را ایفا نمیکند و به تبع آن ، پایگاه اجتمـاعی مناسبی هم به دست نمیآورد و هیچ گروه مرجعی مبنای عملکرد او نیست ، روشن است که اهداف و راه های تأییدشدة جامعه نیز هـیچ اهمیتـی بـرای او نخواهنـد داشـت .
اگر عباس عضو این گروه شود، مطابق با هنجارهای این گروه باید برای یافتن پایگاه مسلط تلاش کند، از عهدة نقش هـای خـود برآیـد و همچنـین گروه عضو را به عنوان گروه مرجع بپذیرد؛ اما گروهی کـه حسـن آن را بـه عبـاس معرفـی میکند، دربردارندة افرادی از طبقات فرودست جامعه است که نتوانسته اند از طریق راه های مورد تأیید جامعه ، به هدف خویش - که همان ثروتمند شدن است - دسـت یابنـد.