چکیده:
پس از مجموعه های ادبی و لغوی، تفسیرهای فقهی یک از گونههای تفسیری هستند که در ساحت
قرآن و سایه معارف آن چهره میبندند. قریب به یکسوم آیات قرآن را رفتار و گفتار انبیا و اشخاصی از امتهای پیشین تشکیل میدهد. از سویی میزان نسخ ادیان گذشته و یا بازه زمانی آنها وضعیت کاملا مشخصی ندارد، ازاینرو با توجه به بهرهگیری فقهی ائمه: از آیات قصص، استفاده فقهی از آنها ضرورتی جدی است. بررسی موضوع نسخ در نگاه اصولیان و مفسّران نشان داده است که دیدگاه منقح و معینی از آنان درباره بهرههای فقهی از این بخش قرآن وجود ندارد. نگاه فقهگرایانه مفسران در آیات قصه یوسف، در پژوهش نگارندگان بر روی سه مساله همکاری با حکومتهای باطل، جواز عقد ضمان، و جواز و عدم جواز صحنهسازی و نسبت دروغ به دیگران یا توجیه وسیله بهخاطر هدف مقدس متمرکز است. مقاله پیش رو که با استفاده از منابع کتابخانهای به روش توصیفی ـ تحلیلی فراهم آمده است، ضمن توصیف چگونگی بهرهمندی فقهی مفسران و فقها از آیات داستانی قرآن، به نقد و بررسی کیفیّت استدلال آنان پرداخته است که فقدان موضع واحد و معین درباره دایره حجیت شرایع پیشین و نسخ، از ثمرات این جستار در نگاه فقهی آنان به آیات مذکور و نشان از نیازمندی نگاه فقهگرایانه مفسران و فقها به تبیین چهارچوب نسخ و استنباط احکام از آیات داستانی است.
Second to the literary and lexical collections، the jurisprudential interpretations are one of the exegetical varieties that take place in the sanctuary of the Qur’ān and in light of its doctrinal knowledge. Almost one third of the āyas of the Qur’ān comprise of the conducts and speeches of the prophets and people of the earlier communities. In one respect، the number of the scriptures of earlier religions or their time spans are not clearly specified; thus with regard to the jurisprudential employment of the verses of stories by the Imams، their jurisprudential utilization is a serious necessity. Study of the abrogation issue in view of legal theorists (uṣūlīs) and interpreters has indicated that there is no elaborated and specified viewpoint by them concerning jurisprudential utilization of this section of the Qur’ān.
In this research، the interpreters’ legalistic perspective in the āyas of the Joseph story is centered around three issues of cooperation with false governances، approval and disapproval of planting false evidence، and fabricating lies against others or justification of means for a sacred goal. The present article، which is prepared by using library sources and conducted with descriptive-analytical method، describes how the interpreters and jurisprudents make jurisprudential employment of the verses of the Qur’ānic stories، and goes on to critically review the quality of their argumentation. The findings of this research demonstrate the lack of a single specified position concerning the scope of validity of the earlier religious laws and abrogation in their legal view on the above-mentioned verses and an indication of the interpreters’ and jurisprudents’ need for a jurisprudential look at elucidating the framework of abrogation and inference of precepts from the story verses of the Qur’ān.
خلاصه ماشینی:
"از نظر بعضی از آنها، جایی که در شریعت جدید حکمی نیست، اما در شرایع قبلی حکم وجود داشته و به دست ما نیز رسیده است، با عنایت به استدلال پیامبر و ائمه: به قصهها (حر عاملی، 17/206) و بحث اصولیین در استصحاب عدم نسخ (رک: اصفهانی، 754)، قصههای قرآن با توجه به قواعد استناد و استنباط، میتواند منبع استنباط احکام شرعی قرار گیرند؛ چنانکه از استنادات ائمه اعظم اهل سنت و قرآنپژوهان آنان پیداست بیشترین استنادات به قصص قرآن در استنباط احکام شرعی مربوط به آنان است (همان، 334).
وقتی سخن از حجیت سخن خداوند به میان میآید، به دستورات قرآن که میرسیم، تکلیف ما مشخص است، اما با عنایت به اینکه آیات قرآن متشکل از موضوعات متعددی همچون مسائل عقیدتی و فکری، تاریخ انبیا، اشخاص، امتها، اشیاء، قیامت، وعدهها و وعیدهاست، این سؤال مطرح است که تکلیف ما با این آیات چیست؟ آیا صرف اعتقاد به آنها کفایت میکند یا تکالیف صورت گرفته و امر و نهیهای موجود در آنها برای ما نیز الزامآور است؟ وظیفه ما در مقابل آنچه در امتهای پیشین صورت گرفته و در قرآن از آنها یاد شده و آن را نهی نکرده است، چیست؟ مفاهیم و بایستهها و دستوراتی که امتهای گذشته به آن مکلف بودند و در قرآن یاد شده، آیا در حق ما نیز حاکم و وارد است یا خیر؟ اینجاست که سخن از نسخ به میان میآید که آیا شریعت و ادیان گذشته با شریعت محمدی6 نسخ شده است، یا هر آنچه در آن امتها بوده، ما نیز بدان مکلف هستیم؟ نسخ ادیان به چه مفهوم است؟ دایره و حد و مرز آن کجاست؟ دستور قرآن در این خصوص چیست؟ پیامبر گرامی اسلام در این مورد چه فرمودهاند؟ اجماع و متداول میان مسلمانان امروز بهعنوان میراثبر قرآن و سنت چیست؟ آیا اگر نسخ صورت گرفته است، نسخ کلی است و تمام رفتارهای گذشتگان، منتفی و غیرقابل پیروی است، یا نسخ من حیث المجموع است و نه کلی؟ قرآن برخی موارد از زندگی، احکام و قوانین انبیا را بیان کرده است."