خلاصه ماشینی:
این تعارض بیشتر ریشة فرهنگی و اعتقادی داشت و خانوادهها از بیم غفلت در تربیت دینی فرزندان خود، از سپردن بچهها به مدارس دولتی امتناع میکردند و تقریبا بار غالب تعلیم و تربیت متوجه خانه و خانواده بود.
پس از انقلاب و مخصوصا در دهة اول آن بهدلیل حسن اعتماد مردم به نظام و انقلاب اسلامی، در نگرشی متفاوت و حتی خلاف روند قبلی، بهیکباره بار اصلی تعلیم و تربیت بر دوش آموزش و پرورش رسمی کشور و مدارس قرار گرفت.
دردهة دوم انقلاب رفتهرفته متولیان نظام تعلیم و تربیت متوجه این نکته شدند کهواگذاری 100 درصدی امور به وزارت آموزش و پرورش و عدم مشارکت خانوادهها نمیتواند اهداف ترسیمی را محقق کند.
با توجه به این روند تاریخی میتوان بر اثربخشی وجود هماهنگی بین دو مجموعة خانه و مدرسه در تحقق اهداف آموزشی و تربیتی تأکید کرد.