چکیده:
بیشتر متفکران مسلمان، به معاد، با کیفیتی جسمانی ـ روحانی باور دارند. باور به معاد با بدنی جسمانی حتی به نحو تقلید از شریعت، اثبات معقولیت یا عقل ستیز نبودن این آموزه را پیش شرط دارد. قائلان به انحصار معاد در شکل روحانی یا معتقدان به معاد با جسمی مثالی، پذیرش معاد با بدنی عنصری را با محذوراتی عقلی همچون محذور تناسخ و عبث بودن بدن عنصری در آخرت روبه رو دیدند. اشکالات فلسفی ای از این دست، عمدتا مبتنی بر علم النفسی است که یا قائل به روحانیه الحدوث بودن نفس و رابطه ای از سنخ اضافه مقولی بین نفس و بدن است و یا از رابطه شان و ذی شان بودن بدن و نفس غفلت کرده است. در این مقاله کوشیده ایم با روشی توصیفی تحلیلی تبیین کنیم که با تحلیلی خاص از رابطه نفس و بدن، نه محذور تناسخ سینوی (وجود دو نفس در یک بدن) و نه محذور تناسخ صدرایی (بالقوه شدن امر بالفعل) لازم می آید. در این تبیین، حقیقت انسان نه روح مجرد است و نه بدن مادی؛ بلکه وجودی جامع همه این مراتب است و لذا اگر بناست در عالم آخرت، انسان عود کند، با این دو بعد عنصری و روحانی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"2. تبیین معاد با بدن عنصری دیدگاه متفکران دربارة معاد و کیفیت آن، بر مبانی هستیشناسانه و انسانشناسانة ایشان مبتنی است: فیلسوف مشاء که از سویی رابطة نفس و بدن را اضافهای مقولی میداند و بر آن است که حقیقت آدمی روح مجرد و نفس ناطقة اوست که با حدوث بدن، حادث شده است تا به مدد آن در این دنیا به کمال لایق خود دست یابد (مصباح، 1379، ج 1، ص 60-64)؛ و از سوی دیگر بازگشت نفسی را که با مرگ از بدن جدا شده است به بدن، مبتلا به محذور تناسخ، یعنی وجود دو نفس در یک بدن میداند، علیالمبنا نمیتواند معاد با بدنی عنصری را بپذیرد؛ اما صدرا اگرچه اضافة نفس و بدن را نه اضافهای مقولی که اضافهای وجودی میداند(صدرالمتألهین، 1981، ج9، ص 116-117) و به ترکیب اتحادی نفس و بدن معتقد است (همان، ص 107)، بر آن است که بدن، نحوة وجود دنیوی نفس است و اگر نفس بخواهد در دنیا حضور داشته باشد، ضرورتا با بدن است.
ازاینرو در اینجا نیز علیالمبنا، انسانیت انسان به بدن عنصری او نیست و مبتنی بر اصل «شئیت شئ به صورت اخیر اوست»، که صدرا آن را جزو اصول چندگانه در تبیین کیفیت معاد ذکر میکند (همان، ص 32 و 186-188) و معتقد است حفظ حقیقت انسان نیازمند حفظ مراتب مادون خود از جمله بدن مادی علیالتفصیل ـ و نه به وجود جمعی ـ نیست؛ اگرچه صدرا با پذیرش تجرد خیال راه را برای ادراکهای جزئی در جهان بعد از مرگ باز کرده است و از همین طریق، گامی اساسی در تصویر معاد جسمانی با بدنی مثالی برداشته است (همان، ج8، ص 226-227)."