چکیده:
زیبایی شناسی به دانش چگونگی استفاده از حس ها برای دانستن اشاره دارد. هدف از نگارش این مقاله، بررسی و معرفی دیدگاه ماکسین گرین درباره هنر و زیبایی شناسی و استخراج اشارات وی در تربیت زیبایی شناسی است. بدین منظور، هدف پژوهش این است که گرین درباره هنر و زیبایی شناسی چه آموزه هایی دارد؟ برآیند توجه به این آموزه ها در آموزش وپرورش چیست؟ برای پاسخ به سوالات، نخست با استفاده از روش های تحلیل و نوشتن، برخی از مقالات و مصاحبه های گرین درباره این موضوع مطالعه شد؛ آنگاه بر اساس دیدگاه ایشان درباره هنر و زیبایی شناسی، اشارات و راهبردهای کلیدی در تربیت زیبایی شناسی استخراج شد. او زیبایی شناسی را یک صفت برای تجربه زیبایی شناسی و نامی برای درک تبعیض ها و فهم هنرهای مختلف می داند. گرین به سه دلیل اصلی و کلیدی تربیت زیبایی شناسی را در دوره معاصر مهم می داند: 1) بازنمودن فضاهای ذهنی، 2) هوشیاری گسترده و 3) کشف اهمیت تخیل. از دیدگاه گرین آنچه زیبایی شناسی را اعتلا می بخشد، هنر است. تمام سعی گرین این است که متصدیان آموزش وپرورش را از غفلت فزاینده ای که راجع به آموزش عمومی هنر و زیبایی شناسی شده است، آگاه کرده و اهمیت آن را در زندگی گوشزد کند.
خلاصه ماشینی:
"[69]- Kelly [70]- public space [71]- Hannah Arendt [72]- آرنولد ایزنبرگ[72] میگوید: «هر رویکرد انتقادی، باعث افزایش جهتگیریهای نسبت به درک و فهم و تمیز جزئیات خاص میشود» (گرین، 1986: 59)- [73]- برای گرین ارزش تنوع و کثرت در این است که امکانات جدیدی را ایجاد میکنند و به مردم کمک میکند تا از نو شروع جدیدی داشته باشند (تیلور باکن، 2008)- [74]- صداهای نشنیده شدهای را که بهطورمعمول وجود داشته اما به آنها توجه نشده است - یعنی بهطورمعمول جریان عادی، عادت و قرارداد روزمره زندگی بودهاند و بهگونهای بیان میشدهاند که مبهم و نامفهوم مینمایاندند، بنابراین باید از آنها آگاه شد- [75]- Elias [76]- aesthetic moments [77]- looking becomes seeing; hearing becomes listening [78]- John Ruskin [79]- Fritze [80]- Stranger [81]- Roderick [82]- گرین میگوید: استعارهها برای من جنبش گذشته مرزهای متداول دیدن و شنیدن که احتمالا بیشتر برای کسانی که روشنفکر بودهاند ساختهشده را فرامیخوانند.
این سه نیرو عبارت از «آزادی»، «کثرت» و «مشارکت» است؛ بنابراین در یک محیط غنی آموزشی، فرد باید بدون جهتدادن و به طور آزاد و متفکرانه کاوش کند؛ آموختههای خود را وحدت بخشد و به سوی تعالی گام بردارد (گالوپ، ۱۹۸۵ به نقل از شعبانی، ۱۳82)؛ اما به نظر میرسد که اغلب نظام آموزشی نهتنها چنین رسالتی را فراموش کردهاند، بلکه به نوعی در جهت خلاف آن گام برداشته و در برنامة خود پرورش روحیة تفکر انتقادی و تجزیهوتحلیل منتهی به آن را فراموش کردهاند؛ در حالی که اگر قرار است فراگیران خوب تربیت شوند و شهروندان مفیدی برای آینده باشند، باید افرادی خلاق، نقاد و دارای بینش علمی و آزادی اندیشه باشند(بزرگی، ۱۳۸۱: ۲۴)؛ زیرا آنچه در دنیای کنونی انسان را قادر میسازد تا خود را با سلاح علم، هنر، اخلاق و معنویت مجهز سازد، پرورش قدرت فکری اوست (میرکمالی، 99:1378)."