خلاصه ماشینی:
جلال آل احمد یکی از شاخصههای روشنفکران آن زمان بود، آموزههای سیاسی او جز اسطورهسازی از شخصیتهای مهم روز هیچ چیز دیگر در بر نداشت، خوب این خودش بدآموزی سیاسی در روند آگاهیسازی اقشار مردم جامعه بود.
روشنفکری که زبان جامعه را درک نکند چه چیزی می تواند به مردم خود تقدیم نماید؟ اگر میخواستند فلسفهی روز را تفسیر کنند تفسیرها هم روبنایی بود.
در آن زمان که جسته و گریخته کتابهای لوکاچ، به موازات نشر آثار سارتر، چاپ میشد، علاقهی اصلی لوکاچ به ادبیات و هنر بود که در این میان نظریههای مهم او درباره «شگلگیری درام مدرن»، و حتا «نظریهی رمان» او دیده نشد و روشنفکران تنها مارکسیسم بودن او را درشتنمایی میکردند.
بر ما واجب است که تمام سبکها و ژانرهای ادبی را بشناسیم و در آنها تجسس کنیم اما نباید فراموش کرد که این کنکاشها برای فهم بیشتر از ادبیات جهان است.
رویکرد بابک احمدی، به موازات انتخاب نویسندگان و متفکران مورد علاقهاش، که بعضا همه مدرناندیش هستند، در دورهی خودش ضروری بود، و اگر ایجاد مجادله و درگیری فلسفی میشود، خاصیت گفتمان فلسفی همین است.
واقعیت این است که نظریات فوکو و دریدا و دیگران درواقع امر توضیحی و توصیفی بود و نه تجویزی، اما در ایران این نظریات زبانشناختی چهگونه باید شعر گفت یا قصه نوشت تلقی شد و به همین دلیل نوعی مخاطب گریزی در ادبیات و به ویژه شعر دههی هفتاد و هشتاد به وجود آمد آیا شما این را قبول دارید ؟ معلوم است که تقلید صرف نمیتواند ما را به جایی برساند.