خلاصه ماشینی:
"به ویژه در زمینهی کارگاههایی که برای مادران، کودکان و معلمان روستایی تشکیل میدهیم و چه از نظر شارژ کتاب و امکانات و حتی آموزش کتابداران بومی که بتوانند کتابخانه را اداره کنند همه زیر نظر کانون است.
در مدارس هم چه از نظر محدودیت کتاب و تنوع نداشتن کتابها و منطبق نبودن آنها با سلیقه و سن مخاطب و چه به جهت خود کتابداران که معمولا کتابدار نیستند و مربی پرورشی مدرسه، کتابخانه را اداری میکند یا یکی از دانشآموزان و معمولا هم فضای کتابخانه دلگیر، خاک گرفته و مرده است، همه و همه باعث مراجعه نکردن بچهها به کتابخانه میشود.
روستاها محیطهای کوچکی هستند و بالطبع شکل روابط و قوانین شهری خیلی در آنها حاکم نیست در نتیجه اگر جوان یا نوجوانی تصمیم بگیرد که در ساعت غیراداری هم کتابی را که برده برای خواندن پس بدهد یا کتاب دیگری بگیرد، یا از فضای کتابخانه استفاده کند، باید امکانش باشد.
منظورتان این است که اگر آموزش و پرورش مثلا یک مدرسه میسازد این مدرسه باید کتابخانه داشته باشد و از کسانی مثل شما مشاوره بگیرند در تجهیز این کتابخانه یا نهاد عمومی کتابخانههای کشور.
نه به عنوان مؤسس بلکه به عنوان یک علاقهمند به فرهنگ – چهطور ارزیابی میکنید؟ اگر بخواهید از یک تا صد نمره بدهید به این عملکرد چه نمرهای میدهید؟ اینطور بگویم که اولین کتابخانهی ما در روستای خنگ خراسان جنوبی بوده، کتابدارش امروز کسی است که در دوران کودکیاش کتابخانه تأسیس شده."