چکیده:
مقاله حاضر به بررسی سبک تاریخ نگاری فردوسی در شاهنامه، پرداخته است. در این مطالعه ابتدا به روش توصیفی– تطبیقی، مواد تاریخی شاهنامه با منابع تاریخی بعد از اسلام تا قرن هشتم مقایسه شده سپس با روش تحلیلی – انتقادی، اختلافات آنها بررسی و سبک تاریخنگاری شاهنامه ارائه شده است. بر این اساس، نخست کلیات تاریخنگاری فردوسی مانند موضوع، روش، قالب و منابع بطور اجمالی معرفی شده اند، سپس به بیان ویژگیهای سبک تاریخنگاری فردوسی پرداخته شده است؛ از آن جائیکه شاهنامه علاوه بر جنبه تاریخی، جنبه ادبی نیز دارد، به عناصر داستانپردازی و شعر هم توجه میکند و ویژگیهائی مخصوص به این بعد را دارد. با این وجود، داستانپردازی سبب نشده است که فردوسی در بیان زمان و مکان و شخصیت پردازیها امانتداریی را که لازمه کار یک مورخ است، فراموش نماید.
خلاصه ماشینی:
این شیوة نگارش پیش ازشاهنامه در سایر منـابع مانند مروج الذهب مسعودی و تاریخ ابن واضح یعقوبی و تا حـدودی ابـن قتیبـه و دیگـران مورد استفاده واقع شده است (شکوری ، ١٣٧٥ :٨ ) اما به کارگیری روش تاریخنگاری حولی یا سال به سال هم تا حدودی زیادی در شاهنامه بویژه در بخشـهای تـاریخی قابـل بحـث و بررسی است .
امـا آنچـه در روش حـولی شـاهنامه قابل توجه است ، هنر فردوسی در پوشاندن چند دورة فترتی است که در متـون تـاریخی در دورة پیشدادیان ذکر شده در حالی که مخاطب شاهنامه این گسستگیها را احساس نمیکند؛ به عنوان مثال مورخان گاهی دوران فترت را از مرگ کیومرث تا تولد هوشنگ و شاهی وی ، دویست و بیست و سه سال ، (مسعودی ، ١٣٦٥: ٨١؛ طبری ، ١٣٧٥،ج ١: ١١٢) وگاهی صد و هفتاد سال (تاریخنامه طبـری ، ١٣٧٣،ج ١: ٥) شـمرده انـد یـا مـا بـین شـاهی هوشـنگ و طهمورث یکصد و هشت سال (مسعودی ،١٣٦٥: ٨١) یـا سیصـد سـال آورده انـد(مقدسـی ، ١٣٧٤، ج١: ٥٠٠) در حالی که در شاهنامه ایـن گسسـتگی بـا آوردن داسـتان سـیامک و رابطة پدری و پسری او و هوشنگ یا هوشنگ با تهمورث پر میشود البته ممکن اسـت پسـر در این مورد و موارد بعدی شاهنامه ، فرزند و نوادگان باشد چنانکه این عبارت مسـکویه هـم بـه آن اشـاره دارد: «تهمـورث وی از فرزنـدان اوشـهنگ اسـت کـه بـه چنـد پـدر بـه وی می رسد»(دینوری ، ١٣٧١، ج١: ٥٦).