چکیده:
در دوران دودمان پهلوی اقدامات ساختارشکنانه قابل توجهی روی داد که هریکبا دخالت مستقیم دولت و دربار صورت میگرفت. مشخصه اصلی این اقدامات ساختارشکنانه را شاید بتوان در باستانگرایی مدرن یافت. در این رهیافت، باستانگرایی و مدرنیته توامان با سرعتی شتابآلود مسیری را طی میکردند که مقصد آن حذف تدریجی سنتهای دینی و بومی و جایگزینی مدلی ناهمخوان، با زیست بوم فرهنگی ایرانیان بود. بهتعبیر دیگر این خانواده بستری فرهنگی را بسط دادند که سیاستهای فرهنگی و سیاسی زاییده این بستر هستند و تمام سیاستگذاریهای دوره حکومت پدر و پسر برخاسته از این زمینه است. این مقاله در پی توصیف و تفسیر فرهنگی از سیاستهای پهلویان است.
During Pahlavids' period، there were many anti-structuralist happenings generally conducted by the government. The main characteristic of these attempts was Modern Ancient propagation. In this approach ancient propagation and modernity were both passing a way that aimed to gradual omitting of religious and local traditions and alternating them with a model incompatible with Iranian cultural environment. In other words، this dynasty expanded a cultural background that brought about the other political and cultural policies and generally all the policymakings during the reign of this father and son. This paper is to present a cultural description and interpretation on the Pahlavids' policies.
خلاصه ماشینی:
برای مثال، تأسیس دارالفنون و مدارس عالی دیگری که در حوزۀ آموزش فعالیت میکردند، سازماندهی دیوانی و اداری جدید و اقداماتی از این دست، ذیل سیاستهای اجتماعی قرار میگیرند که البته در عهد قاجارها محقق شده بود و دودمان پهلوی از فرصت پیشآمده توانست طرفی بربندد و خود را مصلح اجتماعی ـ سیاسی معرفی کند و از این رهگذر، مشروعیتی به دست آورد.
۱۹ و [سوم،] هویت دینی [که از دو مؤلفه تشکیل میشد: یکی،] نوسازی مذهبی [که از طریق آن، حکومت پهلوی در پی] تغییر در حوزۀ معارف دینی و بهخصوص مذهب تشیع مناسب با وضع تجدد و دگراندیشی ایدئولوژیک حکومتی [برآمد]؛ به گونهای که محتوای سنتی آنها با ایدههای ناسیونالیستی مدرن و لیبرالیسم غرب انطباق یابد [که از جملۀ آنها میتوان به تلاش برای گسترش اندیشههای فلسفی غرب و تأکید بر پروتستانتیسم اسلامی اشاره کرد]....
۲۴ اگر این خاستگاه تاریخی را پشتوانهای فرهنگی برای سیاستهای عهد رضاخانی در حوزۀ پوشش و زنان تلقی کنیم، آنگاه میتوانیم بهراحت معتقد باشیم که این فرهنگ، حکومت پهلوی اول را بر آن داشت که به اقدامات سیاسی برای تحقق هدف تغییر لباس و منع حجاب دست زند.
پس از آن بود که دولت تمرکزگرای رضاخانی، با جدیت تمام، توسعۀ فرهنگی ایران را در سیاست منع زنان از حجاب و تشکیل اجتماعات مختلط جستوجو میکرد و البته میکوشید همانند بسیاری از امور دیگر، این مسئله را نیز سامان دهد.
مجموع این اطلاعات، نشاندهندۀ تلاش حکومت پهلوی برای پیاده کردن الگوی زنانگی مطابق با اقتضائات مدرنیته در ایران است، و چون این حکومت، اقدامات ضد دینی خود را به شکلی ظریف اجرا کرده بود، پیش گرفتن چنین سیاستهایی، طبیعتا بستر مناسبتری را برای تحقق اهداف آن فراهم میکرد.