چکیده:
آثار صادق هدایت بدلیل تاثیری که در ادبیات داستان ایران داشته است شایسته بررسی و تحقیق است . این مقاله میکوشد به تقسیم بندی دیدگاههای شخصیتهای داستانهای جدّی هدایت ، درباره «رابطه این افراد با جامعه » بپردازد . دو دیدگاه اصلی شخصیتها در این باره ، بیزاری و تمایل است و هر کدام از این دو به چند نگاه دیگر تقسیم میشوند و شخصیتهایی که نمود این حالات میباشند معرفی میگردند .
خلاصه ماشینی:
این دغدغه بصورتهای مختلفی خود را در آثار او نـشان داده است و یکی از نمودهای اصلی آن چگونگی برخـورد شخـصیتهای داسـتانی او بـا جامعه میباشد .
مقـصود ایـن نیست که چرا هدایت و یا شخصیتهای او اینگونه برخوردها را با جامعه دارند و یـا اینکه چه ارتباطات اقتصادی ، اجتماعی این حـالات را پدیـد آورده اسـت ، بلکـه هدف نگاهی توصیفی به این موضوع از چشم خود شخصیتهاست .
٢» و عاقبـت این نفرت به نفی واقعیت جهان می انجامد ، « آیا این مردمی که شبیه من هـستند ، که ظاهرا احتیاجات و هوا و هوس مرا دارند برای گول زدن من نیستند ؟ آیـا یـک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من بوجود آمده اند ؟ آیا آنچه که حس میکنم و میسنجم سرتاسر موهوم نیست که بـا حقیقـت خیلـی فـرق 3 دارد ؟» صاحبان این دیدگاه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد : ١ – روشنفکران متنفر از جامعه : افرادی ماننـد شخـصیتهای اصـلی داسـتانهای بوف کور ، زنده بگور ، تاریکخانه و تا حـدودی خـشتون در داسـتان گجـسه دژ .
چند حالت میان ممکن است که از قرار زیرند: الف – پذیرش در جامعه : گاهی جامعه در آثار هدایت ، افراد را بـا آغـوش بـاز میپذیرند و همه امکانات خود را در اختیار آنان میگذارد .
این حالت منفورترین نوع در نظر هدایت است ، چون جامعه بنظر او منفـی اسـت و افـرادی هـم کـه در آن پذیرفته میشوند و محبوبند یا مثل حاجی مراد دزدند و یا مثل شیخ ابوالفضل ریاکار.