چکیده:
مسیّب بن نجبه یکی از اصحاب امام علی(ع)و ازهواخواهان امامت حسنین(ع) بوده است. چنانکه از اشارات برخی متون ادبی برمیآید،مسیّب پس ازواقعهی کربلا نخستین کسی است که برای رهایی اهل بیت امام حسین(ع) به تعقیب کاروان اسرای شام میرود و اخبار و داستان خروج او در حماسهای ناشناخته تحت عنوان مسیّبنامه گزارش شده است. گذشته از آن، به استناد متون تاریخی، مسیّب به همراه سلیمان صرد خزاعی از بزرگترین رهبران نهضت شیعی توّابین محسوب میشوند که به خونخواهی امام حسین، بر علیه امویان خروج کردند.
باوجود این سابقهی تاریخی و ادبی، نه تنها تا کنون محقّقان جستار مستقل و روشمندی در هویّت مسیّب و کارنامهی احوالش به دست ندادهاند، بلکه اشارهای هم در پژوهشها بدو نشده است. نظر بدین نقصان، مقالهی حاضربرای نخستین بار، گزارش مفصّلی از احوال مسیّب بن نجبه به دست داده است.
رویکرد نگارنده دراین مقاله، تاریخی - فرهنگی است، لذا نخست مبانی نظری تحقیق در بخشی بررسی شده، سپس توصیف مفصّلی از هویّت نسبی، اوصاف و القاب و فضایل مسیّب بن نجبه ارائه شده است، آنگاه با محوریّت نقش امام علی(ع)، دوران حیات وکارنماییهای مسیّب بن نجبه در سه بازهی زمانی تشریح شده است و در پایان به یادکردهای صاحب النّقض از مسیّب توجّه شده است.
خلاصه ماشینی:
مسیّب بن نجبه یکی از شخصیتهایی است که نقش مهمی در ارتباط با وقایع پس از عاشورا دارد؛ علاوهبر نقش پررنگ وی در دوران امامت حضرت علی و امام حسن (ع)، بهاشارة صاحب روضةالشّهدا، نخستین کسی که درپی بازپسگیری رئوس شهدا و اهلبیت در بند قتلة کربلا خروج کرد مسیّب بود، اما بدین کار توفیق نیافت: ابوسعید دمشقی گوید من همراه آن جماعت بودم که سر حسین را به شام میبردند.
همین کردار مسیّب و نخستین خروجش و نیز حضور او درمیان توابین و پیرفت شهادت مسیّب در عینالورده سبب شد تا موردتوجه داستانپردازان ادبیات انتقام نیز واقع شود و حماسة پرشاخوبرگی هم با عنوان مسیّبنامه در شرح کردارهای او پديد آيد؛ مسیّب بن نجبه در این حماسه، علاوهبر آزادساختن امام زینالعابدین (ع) و اهلبیت از بند و بازپسگیری رئوس شهدا، درپی تأسیس حکومتی شیعی نیز است؛ چراکه یکی از پیآمدهای قیام امام حسین (ع) و شهادت ایشان تحریک انگیزة اقتدار سیاسی تشیع و تلاش برای ایجاد یک دولت مستقل شیعی بود.
مختار که در اندیشة خونخواهی امام حسین (ع) بود، پیش از مرگ یزید به عبدالله بن زبیر پیوست، ولی بهسرعت از او جدا شد و در نیمة رمضان سال 64 ق به کوفه رفت و خود را نمایندة محمد بن حنفیه معرفی کرد و سعی کرد تا شیعیان کوفه را بهسوی خود دعوت کند و نیز با نادرستنمایاندن تدبیر قیام توابین و ناآگاهی ایشان از امور سیاسی، شایستگی سلیمان را برای رهبری قیام مخدوش کند؛ بههرروی مجموع احوال و وضعیت پیشآمده سبب شد تا جاننثاری و شهادتخواهی در راه آرمان و عقیده که هدف توابین بود در کوفه طرفدار چندانی پیدا نکند (ابناثیر بیتا: ج 5، 317- 318؛ ج 6، 8 - 14؛ ابنکثیر 1998: ج 11، 686- 689؛ بلاذری 1996: ج 6، 367؛ شوشتری 1365: ج 2، 242- 243؛ طبری 1362: ج 7، 3204- 3215).