خلاصه ماشینی:
"شرکت بسیار توانگر بورمه که اکنون سهامش میان چهل و هشت هزار سهامدار تقسیم شده است ترتیبی داده که مانند سابق 26 درصد سهام نفت انگلیس و ایران را هم داشته باشد.
شرکت با 75000 کارگر و پرداخت 84000000 دلار در کشورهای مؤسسهءای صاحب قدرت و نفوذ بود و چون قرنها تجارت انگلیس در خارج بیرق انگلیس بدنبال داشت ظاهرا برای 2400 انگلیسی که در ادارهء نفت کار میکردند ممکن نمیشد که فکر«عاجزکشی و رمقکشی»را از ذهن بعضی از اعضای شرکت چنان رفتار میکردند که گوئی امپراطوری هنوز زنده است و همه«نفرها»بقول انگلیسها که عادت داشتند ایرانیان را باین نام بخوانند از جانداران طبقهء پست هستند.
از یک طرف رفتار معقولانه و دوستانهء شرکتهای امریکائی با دولتهای کشورهای خاورمیانه مانع میشد که انگلیسها بتوانند در تهران کار نفت را بدلخواه خویش تمام کنند از طرف دیگر شرکت هنوز از دست گریدی که در موقع بحران سفیر کبیر آمریکا در ایران بود دلش خون است چه مقالهای در همین مجله نوشت و شرکت را تنگ نظر،پر مدعا و از خود راضی،کهن فکر عاجز کش،رمق کش،قلدرمآب،زور گوی خواند و سیاست انگلیس را در ایران سیاست خود پسندانه و بیاندازه خیال اندیشانه نامید و دکتر مصدق منفور شرکت را ایرانئی اصیل،نجیب،با تربیت و فهمیده قلمداد کرد.
شرکت(سابق)نفت ایران و انگلیس منفور بدین وسیله باز میگردد و شدت خشمی که در 1951 داشت و بدان حد رسیده بود که تغییر مسیر ملیت خواهی ایران را جز بزور سر نیزهء سربازان انگلیسی و توپ و تفنگ چاره نمیدانست تخفیف یافته،اکنون که هیأت مدیرهء شرکت حاضر است با هفت پهلوان دیگر همکاری کند و طرحی بریزد که تجارت آزاد توأم با صلح و صفا و احترام متقابل نسبت باقوام خارجی صورت بگیرد کومکی تاریخی در راه تقویت دول غرب کرده است."