چکیده:
داستان عزیمت مرغان به سوی سیمرغ در منطقالطیر را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم نمود که از این دو، بخش نخست گفتگوهای پی در پی مرغان را در برمیگیرد و هرچند رویداد خاصی را بازگو نمیکند اما قسمت بزرگی از داستان را به خود اختصاص داده است. پژوهش حاضر، با تکیه بر روانشناسی تحلیلی یونگ و مفهوم تفرد، به این بخش از داستان پرداخته و نه گام روانشناختی را در آن شناسایی نموده است. این نه بخش با عناوین ضرورت سفر، برگشادن نقابها، گسترده شده فضای روانی، آزمایش جرات- آمادگی درونی، حلقه زدن بر گرد رهبر درونی تفرّد، روبرو شدن با سایه، رهایی انرژی روانی حبس شده، نفخ روانی، رفع نفخ روانی و ظهور نشانههای طلب نامگذاری میگردد. در واقع، گذر از گامهای روانشناختی فوق که در آینه گفتگوهای مابین مرغان در بخش اول داستان منطقالطیر پدیدار گردیده، برای ورود به بخش دوم داستان که رویدادهای سفر پر رنج مرغان را شرح میدهد و در نهایت برخی از آنها را به آستانه سیمرغ میرساند، کاملاً ضروری است.
خلاصه ماشینی:
نکته نخست برآمده از مطلبی است که از زبان هدهد و در پاسخ مرغی که از زیبندگی و لیاقت خویش در عشق سخن رانده، ادا شده است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) پیغام روانشناختی این ابیات و کلیه حکایتهایی که پس از آن به منظور تایید کلام هدهد نقل گردیده، مبتنی بر این واقعیت روانی به نظر میرسد که روان آدمی تا وقتی متوجه «من» باشد در مواجهه با دنیای پر رمز و راز و معماگونه تفرد تنها بر اشکال سایهمانندی تکیه خواهد کرد که هیچ بعید نیست ساخته و پرداخته خود او باشند (یونگ، 1390ب: 509).
8. گام روانشناختی هشتم: نفخ روانی؛ که در داستان منطقالطیر با گفتگوهای دوپرنده ای نمادین گردیده که یکی لاف گزاف زیبندگی و لیاقت در عشق میزند و آن دیگری کمال خویش را حاصل شده میپندارد و معادل وضعیتی است که محتویات ضمیر ناخودآگاه به ضمیرآگاه آمده، اما به واسطه این که هنوز «من» در مرکزیت روان جای دارد، به وضعیتی منتهی میشود که در روانشناسی تحلیلی یونگ به «تورم یا نفخ روانی» تعبیر میگردد.