چکیده:
در بین عقود معین، عقد صلح از این ویژگی منحصر به فرد برخوردار است که میتواند نتیجه معاملات دیگر را افاده کند، بدون اینکه احکام اختصاصی آن عقود بر آن حکومت کند. ابهام در معنای صلح از یک سو و امکان جانشینی صلح در مقام سایر عقود، تمییز صلح از عقد معینی که صلح در مقام آن واقع شده را به مسئلهای چالشبرانگیز مبدّل کرده است. به همین جهت، هدف این مقاله پاسخگویی به این دو سوال است: نخست، حقیقت صلح چیست؟ دوم، معیارهای توصیف عقد به صلح زمانی که در مقام عقود معین واقع میشود کدام است؟ پس از بررسی و تحلیل آراء فقهاء و حقوقدانان در این زمینه میتوان دریافت حقیقت صلح به لحاظ ثبوتی چیزی جز تسالم و تراضی نیست. در مقام اثبات هر جا طرفین از عنوان صلح استفاده کنند، به دلیل شمول قلمرو صلح، قرارداد را باید صلح قلمداد کرد.در مواردی نیز که طرفین از عنوان صلح استفاده نکردهاند و در توصیف عقد بین قالب صلح و یکی دیگر از عقود معین تردید باشد، چنانچه عقد مبتنی بر مسامحه بوده یا در مقام حل یک نزاع واقع شده باشد انتخاب جانب صلح ترجیح دارد.
خلاصه ماشینی:
اکنون با توجـه بـه این ثمره مهم ، سؤال این است که وجه تمایز بین صلح در مقام عقود معین با خود عقود اصلی چیست ؟ به عنوان مثال ، چه عاملی سبب میشود گاهی عقد به عنوان بیع توصیف شود و گاهی به عنوان صلح در مقام بیع ؟ مسئله ، زمانی دشـوارتر مـیشـود کـه طـرفین عنوانی برای عقد خود انتخاب نکرده و به استعمال الفاظ غیر صریح مانند «منتقل کردم » یا «واگذار کردم » بسنده کرده اند.
اگر بروز نزاع را در انعقاد عقد صلح شرط بدانیم ، چنانکه حقوق مصر (السـنهوری، بـیتـا:٥١٠-٥٠٨) و فرانسـه (aisCode civil franc ؛٦٠٠ :٢٠٠٩ ,Malaurie) بـه ایـن راه رفتـه انـد تـا جـایی کـه در حقـوق فرانسـه دعـوی محـور صـلح دانسـته شـده اسـت (٦٠٠ :٢٠٠٩ ,Malaurie)؛ قطعاً صلح در مقام عقود معین بـا عنـوان صـلح ، قابـل توصـیف نخواهند بود؛ مگر آنکه عقد مورد نظر به دنبال تحقق نزاع منعقد شده باشد.
بنابراین به نظر میرسد در مواردی که طرفین آگاهانه مال مجهولی را مورد معاملـه قرار میدهند با توجه به اینکه دلالت سیاقی حکایت از این دارد که قصد آنان بر تسـالم و تراضی بر تملیک این عین یا منفعت مجهول است - میزان آن هر قـدر کـه باشـد- و کمی یا زیادی آن مال از آنچه تصور میکنند بر رضایت آنان به معامله تأثیرگذار نیست ، باید این عقد را با عنوان صلح توصیف کـرد.
در این تعریف با استفاده از تعریف شیخ انصاری(ره ) و تحلیل آیت الله محمد حسین اصفهانی(ره ) بـرای تمییـز صـلح از سایر عقود بر این نکته تأکید شده که در صلح بر خلاف بیع که موضوع عقد، بلاواسطه مالی از امـوال اسـت ، آنچـه بـه طـور مستقیم موضوع انشاء قرار می گیرد نفس تسالم و تراضی است .