چکیده:
جامعه بشری، هر روز از پیوندهای انسانی و محبتآمیز دورتر میشود و به فشارهای قانونی و دوربینهای کنترلی نیازمندتر میگردد! این روند قابل ادامهدادن نیست. انسان باید بر اساس فطریات خود زندگی کند و بر اساس برنامه خلقت خود با دیگران ارتباط برقرار کند. نوشتار حاضر به شیوه اسنادی تحلیلی، در پی ارائه راهکاری قرآنی برای رفع این مسأله است. از نظر قرآن، تنها دیدن انسان، خطایی راهبردی از سوی انسان در تعامل با خود و نشان از فراموشکردن خود است. خداوند، او را زوج دیده و زوجین را از «نَفْس واحِده» آفریده و اهمیتدادن به «رابطه ارحامی» را لازم شمرده و روابط انسانی را در این قالب طراحی کرده است. با این نگاه، تشکیل خانواده آغاز راه برای یکیشدن و آموزش زیستن در اجتماع بشری و تمرین وفاق با دیگران است. ندیدن رابطه انسانها در قالب خانواده، نابودنکردن پیوندهای طبیعی و فطری انسان است و نیازمندشدن به جبر برای ایجاد وفاق است. با این نگاه، همبستگی اخلاقی و احساس وظیفه، بیش از خواست و نیاز جنسی در روابط زن و مرد اهمیت مییابد تا محیط مساعدی برای رشد جسمانی و اعتلای معنوی و اخلاقی فرزندانشان فراهم آید و آنان زندگی متوافق و همگرا را در جامعه خانواده تجربه کنند. وفاقی که در جامعه کوچک خانواده تجربه میشود، بهترین زمینه رسیدن به وفاق اجتماعی درونی است. در چنین جامعهای، سخنگفتن از بنیآدم اعضای یک پیکرند، معنا دارد و پیوندهای اجتماعی با برداشتهشدن اجبار قانونی، قابل تداوم است.
Increasingly, the human society is taking some distance from human and kind relationships and approaching legal forces and surveillance. It cannot continue this trend. Humankind must live by his innate qualities and has the relationship with others based on his creation plan. With an archival analytical method, this paper seeks to provide some Quranic solutions to that problem. In the view of Quran, seeing only the self is a strategic mistake by humankind interacting with the self and is a symptom of forgetting the self. God has considered humanity in pairs, created couples from a 'single person,' deemed caring of family relationship necessary and designed human relations in this framework. From this view, forming a family is the starting point to be united and is learning about living in human society and practice of agreement with others. Not regarding human's relationships in the form of family is destroying natural and innate human relationships and leads to the necessity of coercion for achieving consensus. In this view, ethical integration and assuming obligation become more important than sexual passion and need in the woman and man relationships so that a favorable environment for physical development and spiritual and ethical promotion of children will exist and they will experience a consensual and convergent life in the family society. A consensus encountered in the small family community is the best context for internal social consensus. In that society, talking about "humans are organs of one body" makes sense, and with alleviating legal coercion, social relationships can be sustainable.
خلاصه ماشینی:
او کشش جنسی مشترک بین زن و مرد را آغاز برقراری ارتباط دانسته و تاکید کرده که همین احساس کشش طبیعی و فطری به یکدیگر، سبب وفاق بر رفع نیاز جنسی و زندگی با یکدیگر شده و بعد از درک منافع زندگی جمعی و همدلی، بشر به اجتماع روی آورد و جامعه را تشکیل داد و تلاش کرد تا اتحاد و توافق بر آن حاکم باشد.
» (نحل: 72؛ شوری: 11) تامینکننده تولید نسل بشر است، ولی چرا باید خانواده تشکیل شود و یک مجموعه انسانی در کنار هم، حدود و قوانین خاصی داشته باشند و در سیر مستمر تمام نسلها، این روش را ادامه دهند؟ چرا خدای متعال بین والدین و فرزندان و بالعکس، یک محبت مستمر قرار داده و در قلب مرد و زن، محبت فوقالعادهای افکنده است که بقای پیوند آنها را تضمین کند: «...
علامه طباطبایی نیز، در تفسیر آیه اول سوره نساء بر نقش بنیادین ازدواج و روابط ارحامی در ایجاد وفاق و اتحاد اجتماعی تاکید دارند: «در این آیه میخواهد مردم را به تقوا و پرواداشتن از پروردگار خویش دعوت کند، مردمی که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت، بین زن و مردشان، صغیر و کبیرشان، عاجز و نیرومندشان، فرقی نیست، دعوت کند تا مردم درباره خویش به این عدم تفاوت پی ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعی را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده، آلوده نسازند؛ اجتماعی که بهمنظور تتمیم سعادتشان و با احکام و قوانین نجاتبخش تشکیل شده؛ جامعهای که خدای عزوجل آنان را به تاسیس آن ره نموده تا راه زندگیشان را هموار و آسان کند، همچنین هستی و بقای فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرماید» (طباطبایی، 1417، ج 4: 134).