چکیده:
اجتهاد فرآیندی است که بواسطه آن فقیه احکام را استنباط و محتوای شریعت را با نیازهای متغیر هر عصر تطبیق میدهد. پویندگی و بالندگی اجتهاد در گرو آگاهی به روح زمان و نیازهای آن است، زیرا به علت تحولات زمانی و مکانی موضوعات، تحول در شیوه اجتهاد، یک امر طبیعی است. به علاوه به دنبال تحول در موضوعات، ملاکات تعلق احکام به آنها و در بعضی موارد احکام متحول میشود، اما تغییر در موضوعات در برخی موارد یک تحول ماهوی است و در بعضی موارد تحول کارکردی، که برحسب شرایط زمان و مکان و فصاحت عرف به وجود میآید. نقش زمان و مکان در اجتهاد و تغییر احکام موضوعی است که همواره مد نظر فقها و آشنایان به فقه بوده، ولی امروزه به علت تحولات عمیق مدرن، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق به بررسی دیدگاههای مختلف درباره نقش زمان و مکان در اجتهاد پرداخته شده و پس از نقد و بررسی دیدگاههای مختلف، در نهایت نظریه مختار ارائه شده است.
Independent reasoning is a process which jurisprudent use it to coincide the content of sharia to the changing needs in every age. Dynamism and growth of independent reasoning is conditional on the knowledge about the spirit of time and its needs;
Therefor the evolution in the method of independent reasoning is a natural issue that results in evolution in subjects، criteria of judgment that belongs to them and sometimes evolution in decisions.
In some cases، changing in subjects is a substantive evolution and in some cases، functional evolution that is created according to the time، place and customary eloquence. This changing and evolution should be in the defined scientific framework and mechanism and should be kept away from excess and defect.
The theory of rule of time and place in independent reasoning cause evolution، dynamism and growth of jurisprudence and due to this independent reasoning will has developed capacity that can answer to the new issues concurrent scientific progress for the Islamic society.
خلاصه ماشینی:
این نظریه قابل قبول نیست؛ زیرا اگر مقتضیات زمان و مکان را به صورت یک قضیه کلی در نظر بگیریم، طبق آن هیچ معرفت ثابتی در دین نخواهیم داشت، بله ما قبول داریم که تاثیر زمان و مکان در فهم آیات و روایات، گاهی موجب توسعه یا تضییق احکام میشود و همچنین شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و علمی جهان امروز در تغییر موضوعات مؤثر است و در نتیجه در نحوه استنباط فقیه اثر میگذارد و چیزی را که در گذشته موضوع روایات حرمت میدانستیم، امروز موضوع روایات حلیت میشود و یا بالعکس، اما این تاثیر در فهم ما از دین به صورت جزیی تاثیر دارد و در حقیقت طبق آیات و روایات، اصل، بقای احکام و فهم دینی است، مگر این که تغییری در آن ثابت شود و میتوان گفت: مثلا کشف یک فرمول فیزیک هیچ تاثیری بر اصل وجوب نماز، ندارد، ولی در عین حال لزوم توجه به علوم برون حوزوی و تاثیر آنها را در فهم دینی نباید از نظر دور داشت که آن هم بر اساس قواعدی است.
البته معنای سخن حضرت امام (ره) این نیست که احکام حکومتی، ناسخ احکام دیگر است، بلکه وقتی مصلحت اسلام و نظام اقتضا کند، حکم حکومتی از باب قاعده اهم و مهم بر احکام اولیه دیگر مقدم است و میتواند آنها را تغییر دهد؛ به این معنی که در یک مقطع خاص تعطیل کند و آن احکام (مثل حج و ...