چکیده:
فرقه «دونمه» یک فرقه یهودی _ اسلامی است که شکلگیری آن، ریشه در ادعاهای دروغین عارفنمایی یهودی به نام «شبتای صوی» دارد. او که در تاریخ ادیان به عنوان یک یهودی مسلمان شده شناخته میشود، در دوره یهودی بودن حیات خویش با کمک پیامبر دروغین دیگری به نام «ناتان غزّهای» ادعای پیامبری و سپس خدایی نمود و با جذابیتی که در ابعاد مختلف شخصیتش وجود داشت به سرعت پیروانی را به گرد خود فراهم آورد. لیکن پس از آنکه از سوی علمای یهود مورد تکفیر قرار گرفت، با فشار سلطان عثمانی، به ظاهر مسلمان گشت و به «محمد افندی» تغییر نام داد و در همین وضعیت نیز درگذشت. اما این پایان جریان شبتایی نبود و برخی از پیروان یهودی وی با طرح ادعاهایی جدید، مقدمات تشکیل فرقهای را فراهم آوردند که «دونمه» نامیده میشود. این فرقه نه تنها آسیبهای فراوانی را بر یهودیت وارد نمود، بلکه در سقوط حکومت عثمانی و حاکمیت اسلام در ترکیه نیز نقش بهسزایی داشته است. در این مقاله سعی شده تا ضمن تبیین شخصیت شبتایصوی به عنوان خاستگاه اصلی این جریان؛ رابطه میان این مدعیان دروغین و تاسیس فرقه دونمه، و تاثیر آن بر جامعه یهودی و اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
او که در تاریخ ادیان به عنوان یک یهودیِ مسلمان شده شناخته میشود، در دوره یهودی بودنِ حیات خویش با کمک پیامبر دروغین دیگری به نام «ناتان غزّهای» ادعای پیامبری و سپس خدایی نمود و با جذابیتی که در ابعاد مختلف شخصیتش وجود داشت به سرعت پیروانی را به گرد خود فراهم آورد.
لازم به ذکر است که هرچند جریان شبتای صوی ارتباط مستقیمی با مهدویت ندارد؛ اما از آنجا که این جریان، مصداق و نمونه روشنی از سوءاستفاده از آموزه انتظار منجی بوده و در تمام سنتهای دینی دیگر نیز قابل تکرار و الگوبرداری است، میتواند به عنوان چالشی کلی برای جریان عام مهدویت قرار گیرد.
بهطور خلاصه ماجرا از این قرار بود که سارا که پدر و مادر خود را مانند بسیاری از کودکان لهستانی در کشتارهای سال 1648م به وسیله خملنیتسکی از دست داده بود، پس از سرگردانیهای مختلف و سرگذشتی عجیب، ادعا نمود که در عالم رویا، پدر مقتولش بر وی ظاهر شده و گفته است که او همسر ماشیح خواهد شد.
این شواهد و ظواهر فریبنده که چه بسا به صورت برنامهریزی شده طراحی میشد کمکم این زمزمه را در میان یهودیان شایع نمود که شاید شبتای صوی همان ماشیحی است که منتظر ظهور او میباشند و طولی نکشید که وی در حالی که امر بر خودش نیز مشتبه شده بود، در همان سال، علناً خود را به عنوان ماشیح حقیقی معرفی نمود (شهبازی، 1377: ج2، 332؛ کلاپرمن، 1354: ج3، 227).