چکیده:
دستهبندی ساختاری دانشها بر اصطلاحات علوم و درک متناسب از آنها استوار است. این مقاله در صدد است از منظر اصطلاحشناخت که در نظامسازی علوم نقش کلیدی دارد، به دغدغه دستهبندی در علوم قرآنی پاسخ دهد. واکاوی بحث چند کانون محوری دارد. اول: اهمیت اصطلاحشناخت در تاریخ علم، دوم: پیشینه اصطلاحشناسی در علوم قرآنی، سوم: گستره علوم قرآنی و ضرورت دستهبندی آن در فرم اصطلاحشناسی، و چهارم (نتیجه بحث): بازشناخت دستهبندی ساختاری در علوم قرآنی.
خلاصه ماشینی:
منابع مرجع در اصطلاح شناسي و تفاوت ساختاري ميان آنها در پيشينه مرجع شناسي (رک: مرادي، ١٦)، منابعي در حوزه اصطلاح شناخت مطرح است که در عرف عام محققان درک درستي از مفهوم آنها وجود ندارد، تا آنجا که آنها را به جاي هم به کار ميبرند؛ مانند قاموس ، معجم ، ديکشنري، واژه نامه ، لغت نامه و فرهنگ لغت که مفهوم واحدي دارند، و گاه اين عناوين را با دانش نامه ، دائرةالمعارف ، اصطلاح نامه ، معجم المصطلاحات ، فرهنگ نامه و اصطلاحات علوم هم معنا دانسته و براي نام کتاب هايي برگزيده اند.
» (حکيمي، ٢) نقد: ايشان بيشتر در صدد بيان تعريفي از علوم قرآن است تا دسته بندي آن ، و پيشنهاد اصطلاح ترکيبي «ادبيات قرآني» را داده و تعداد اين علوم را بالغ بر ٣٠ رشته دانسته که در فهرست هاي اسلامي آمده است و از خود تقسيم ديگري ندارد.
ازاين رو در باب چيستي علوم قرآني و قلمرو مباحث آن ، ارائه خطوط کلي و اجمالي ميسر و مناسب است ، و آن اينکه هرگاه مبحثي درباره قرآن مطرح باشد که به صورت مستقيم به معنا و تفسير آيات قرآن مربوط نيست ، ميتوان آن بحث را «علوم قرآني» دانست ؛ چنان که زرقاني در کتاب «مناهل العرفان » که از جامعيت نسبي برخوردار بوده و در صدد دسته بندي است و کارش نسبتاً منسجم تر است ، مي گويد: «اين علوم (علوم قرآني) از اول در اسلام بوده است ، اما اين اصطلاح براي جدا کردن علوم قرآن از تفسير قرآن اوايل قرن پنجم پيدا شده است .