چکیده:
موسیقی شعر نتیجة عوامل متعدّدی است که در کنار هم قرار گرفته و آهنگی خاصّ را ایجاد میکند. این مقاله به نقش یکی از این عوامل موسیقی ساز میپردازد که می تواند در آهنگی که از شعر شنیده میشود موثّر باشد. عامل مورد نظر، طول جملات و جای تمام شدن جمله در شعر است و به طور خاصّ همراه شدن درنگ پایان جمله با درنگهای وزنی است که در برخی اوزان عروضی میتواند بسیار موسیقی ساز باشد. به این منظور ابتدا بحور متّفق الارکان و مختلف الارکان از این جهت بررسی شده و سپس با ارائة نمونههای شعری به تاثیر این عامل در موسیقی شعر کلاسیک پرداخته میشود و در پایان به تاثیر این عامل در شعر نیمایی اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
همراهی درنگ پایان جمله با درنگ وزنی در وزن های مذکور، مطابق الگوهای زیر انجام می گیرد: 1- در وزنهای دوری (در بحور مختلف الارکان) در چنین مواردی، مصراع به دو قسمت مساوی تقسیم میشود و نیمۀ مصراع، یک جمله را در خود جای میدهد، یعنی؛ جمله بعد از دو رکن تمام میشود؛ مانند: لطیف جوهر و جانی غریب قامــت و شکلی نظیف جامه و جسمی بدیع صورت و خویی (کلیات سعدی ، غزل516 ) وقت نشاط است و جام خواب کنون شد حرام اصل طرب ها بزاد شیره فشـــاران رسید (غزلیات شمس،ج1، غزل 895) در این اوزان ابیاتی که این ویژگی موسیقایی را داشته باشند، بسیار دیده میشود.
در شعر نیمایی هر چند طول سطرها موسیقی ساز است اما طول جملات نیز نقش مؤثری را ایفا می کند؛ زیرا معمولا سطرهایی که بخشی از جمله کاملی هستند، با آهنگی سریع تر و پیوسته خوانده می شود و مکث های مهمتر، در پایان جملات قرار دارد؛ یعنی سطرهایی که در آنها جمله تمام شده است، مکث بیشتری دارد.
هر چند در شعر نیمایی تعداد ارکان در مصراع ها متغیر است اما با این وجود زمانی که به شکلی مکث پایان جمله با مکث وزنی همراه میشود، تغییر آهنگ آن قابل ملاحظه است؛ بنابراین ویژگی مورد بحث ما علاوه بر شعر کلاسیک، در شعر نو نیز موسیقی مضاعفی را ایجاد میکند.