چکیده:
برگردان قرآن به زبان فارسی که در دو دهه اخیر رونق بسیاری پیدا کرده، هم ازنظر کمّی و هم ازنظر کیفی توجهبرانگیز بوده و جایگاه ترجمه قرآن را به چنان سطحی ارتقا داده که خود بهتنهایی بهصورت دانش مستقلی در نظر گرفته شده است و شاخههای چندی را شامل میشود. یکی از این شاخهها بررسی نحوه کاربرد شیوههای مختلف نفی یا نهی در قرآن است که در برگردان آیات بهویژه در زمینه یکسانسازی ترجمه بسیار تاثیرگذار خواهد بود. در ترجمه قرآنی که آقای حسین استادولی عرضه کردهاند، علاوه بر کمبودهایی که در برخی زمینهها مشاهده میشود، در برگردان اسلوبهای مختلف نفی هم ناهماهنگیهایی به چشم میخورد که بهطور جدی نیازمند بازنگری و اصلاح است. در پژوهش حاضر که به شیوه توصیفیتحلیلی انجام شده است، کاستیهای پدیدآمده در برخی اسلوبهای نفی در این ترجمه بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که نمونههای این قبیل آیات بسیار زیاد است، تنها به ذکر یک نمونه اشاره میشود: آیۀ دوم سورۀ واقعه (لیس لوقعتها کاذبه) بدون قید تأکیدیِ (هیچ) اینگونه ترجمه شد (که در رویدادنش دروغی نیست).
مانند (ما من اله الا اله واحد) در 73/مائده که (هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست) ترجمه شد و (ما من اله الا الله القهار) در 65/ص که (هیچ خدایی جز خداوند یکتای چیره نیست) برگردان شد و نشان میدهد، آوردن (هیچ) در ترجمۀ این آیات بهسبب (مِن) هست؛ زیرا در نمونههای بسیار دیگری که (لا اله الا الله) بدون (من) به کار رفت، (هیچ) نیامد؛ اما روشن نیست که چرا اگر به جای (الا) (غیر) آمده بود، چنین نشد.
رابعاً سیاق آیات که مترجم در نمونههای متعددی با تکیه بر آن به ترجمه اقدام میکند، بهخوبی نشان میدهد که این قبیل آیات را باید با تأکید برگردان کرد، مانند (ما أنا بباسط یدی الیک) در 28/مائده که بهدرستی چنین ترجمه شد (من هرگز دست به روی تو نمیگشایم)؛ اما این شیوۀ درست در آیات بسیاری مدّنظر قرار نگرفته است که ذیلاً به دو نمونه اشاره میشود: 1-خداوند در برخی آیات نسبتهای ناروایی را که مشرکان و کافران به پیامبر و قرآن میدادند، با بهرهگیریِ از همین اسلوب بهشدت مردود شمرده است و باطلبودن اظهارهای واهیِ آنها را بیان میکند؛ بهگونهای که جای کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که باید قیدِ منفیِ (هرگز) را در طرد آن باورها در متن یا شرح افزود.