چکیده:
در خصوص نسب و وابستگی خاندانی در دورهی نخست هخامنشی تحقیقات و فرضیات بسیاری مطرحشده است. در تاریخنگاری شرقی که گاه، بافتی افسانهای و اسطورهای به خود میگیرد، تشخیص اعقاب و اخلاف و وابستگی خاندانی قهرمان- شاهان که بهطور نسبی تا سطح الوهیت بالابرده میشدند، کار چندان راحتی به نظر نمیآید. سوال این پژوهش بهاینترتیب است که در ابتدای این سلسله انتقال قدرت به شاخهای دیگر از خاندان هخامنشی تا چه میزان در صحت انتسابهای مطرحشده، موثر بوده است؟ فرض تحقیق بر این مسئله استوار است که با توجه به اینکه یکی از کهنترین نمونههای انتساب پایهگذار یک خانواده پادشاهی جدید، به دودمان فرمانروایان قبل در تاریخ ایران مربوط به هخامنشیان است و در دورهی نخستین فرمانروایان این سلسله صحبت از انتقال قدرت به شاخهای دیگر از این خاندان مطرح است، مطالعات بسیاری در تاریخ صورت گرفته است که وجههی صوری و تقلیدی داشته و بیشتر با تاسی از روایات مورخان یونانی مانند هرودت ترتیب یافته است. حاصل این تحقیق نمایان میکند که با اندکی تحلیل و تفسیر تحولات و پدیدهای تاریخی بهخصوص با در نظر داشتن بافت شرقی و اساطیری آن، موضوع نسب و انتساب در دوره نخست هخامنشی به صور دیگر هم قابل تفسیر و تحلیل بوده است.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه از اواسط قرن نوزدهم که مطالعات در خصوص تاریخ و تمدن ایران در نزد محققان غربی آغاز شد، یکی از بزرگ ترین مشکلات پیش روی آنان جواب به این سؤال اساسی بود که اصولا هخامنشیان که بودند؟ و چگونه توانستند چنین شاهنشاهی وسیعی را در ظرف مدت کوتاهی ایجاد نمایند؟ وسعت و نحوه اداره شاهنشاهی هخامنشی به قدری برای مورخین معاصر جذبه داشت که کمتر به مسائل جزئی نظر کردند و بیشتر هم خود را مصروف مباحثی دیگر نظیر نحوه اداره این شاهنشاهی و مسائل سیاسی و غیره نمودند.
آنان بدون آوردن حتی یک دلیل و مدرک چنین عنوان می کنند که چیش پیش جد اعلی کوروش دوم و داریوش یکم بوده است و در زمان وی و یا احتمالا پسران وی یعنی آریامنه و کوروش (اول ) قدرت این خاندان به دو شاخه تقسیم شده و هرکدام از این برادران قسمتی از ایالت پارس را مرکز حکومت خود قرار داده و دست آخر شاخه کوروش به سبب قدرت روزافزون خود بر دیگر شاخه مسلط شده و پادشاهان این سلسله تا کمبوجیه دوم پسر کوروش از شاخه بزرگ تر خاندان هخامنشی می باشند.
(ibid) آیا میتوان چنین استنباط کرد که اولین فرد معروف این خاندان که توانست اسم ورسمی برای خود فراهم و باعث آوازه قوم پارسی گردد، همان کوروش (اول ) است ؟ و از زمان وی دوران ترقی و اوج قوم پارسی آغاز می گردد، به نحوی که حتی چوپان های صحرانورد که در خارج از شهرها و در مراتع زندگی می کنند، به درستی نسب و فرزندان او را می شناسند؟ نکته جالب دیگر این است که هیچ تأکیدی بر هخامنشی بودن کوروش یا پدرانش در این داستان ها وجود ندارد و همان طور که دیدیم کمبوجیه پدر کوروش فقط «یک پارسی شریف و والا نسب » معرفی می گردد.