چکیده:
سابقه حضور قدرتهای استعماری بخصوص انگلیس و روسیه در شرق ایران به سالهای قبل از جنگ جهانی اول و رقابت آنها بر سر مسئله هندوستان بازمیگردد اما در گیرودار جنگ جهانی دوم بار دیگر ایران، بخصوص نواحی شرقی، کانون توجه قدرتهای بزرگ واقع میشود. در جریان جنگ و با شدت گرفتن و تغییر معادلات و باوجود اعلام بیطرفی از سوی ایران، قسمتهایی از این سرزمین به اشغال نیروهای متفق درآمد. نخستین کارکرد شرق ایران برای متفقین، استفاده از راههای مواصلاتی این منطقه برای رساندن تدارکات و تسلیحات به شوروی بود. جنگ جهانی دوم در دیگر سوی، منجر به کوچ اجباری تعداد زیادی از لهستانیها شد، با توجه به اینکه بخشهایی از سرزمین لهستان همزمان مورد تجاوز آلمان و اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت، تعداد زیادی از این آوارگان، توسط روسها به سمت آسیای مرکزی و ازآنجا به ایران کوچانده شدند. ورود عدهای از آنها به ایران، از مرزهای شرقی صورت گرفت و طبق قراردادهای وضعشده بین متفقین و ایران پس از ساماندهی و رسیدگی به وضعیت آشفته آنها عمدتا توسط انگلیس، زمینه عبورشان از راههای شرقی ایران، برای کمک به جبهههای جنگ، فراهم گردید. این پپژوهش درصدد است به بررسی اوضاع سیاسی - اجتماعی جنگ جهانی دوم در شرق ایران و چگونگی ورود لهستانیها به این منطقه بپردازد.
خلاصه ماشینی:
جنگ جهانی دوم در دیگر سوی، منجر به کوچ اجباری تعداد زیادی از لهستانیها شد، با توجه به این که بخش هایی از سرزمین لهستان هم زمان مورد تجاوز آلمان و اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت ، تعداد زیادی از این آوارگان ، توسط روس ها به سمت آسیای مرکزی و ازآنجا به ایران کوچانده شدند.
دولت انگلیس ، آمریکا و فرانسه که تا دیروز شوروی را دشمن خود میدانستند دست اتحاد و یاری به سوی او دراز کردند تا به دفع خطر بزرگ تر یعنی آلمان بپردازند و به همین دلیل یگانه مسیر مناسب برای رساندن کمک های نظامی به شوروی برای مقابله با آلمان ، ایران بود؛ ازآنجاکه ایران نسبت به جنگ دوم اعلان بیطرفی نموده بود بهانه قانونی برای حضور متفقین به ایران فراهم شد و آن حضور تعدادی آلمانی متخصص در ایران و جاسوسی آن ها علیه متفقین در این منطقه بود.
اوضاع اجتماعی - اقتصادی شرق ایران مقارن جنگ جهانی دوم اگرچه انگلستان و شوروی متفق و متحد یکدیگر بودند، ولی روس ها به دنبال بسط تفکرات کمونیستی در نواحی تحت اشغال خود و سایر نقاط ایران بودند؛ ازجمله این مناطق ، قائنات و سیستان بود که دولت انگلیس به هیچ عنوان مایل نبود تفکرات کمونیستی در این منطقه رشد کند زیرا احتمال نفوذ این تفکرات بر هندوستان و افغانستان نیز وجود داشت که در صورت تحقق چنین امری حاکمیت و اقتدار انگلیس در منطقه به سختی به چالش کشانده می شد.