خلاصه ماشینی:
برای این کمبود دلایل زیادی وجود دارد اما در اینجا فقط به چند مورد اشاره می کنم: کرواسی هیچ وقت روابط محکم سیاسی، دیپلماتیک یا فرهنگی با ایران نداشته است تا بتواند علاقه ی بیشتری برای زبان فارسی، ادبیات فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران در آن دیده بشود.
از آنجاییکه در یوگسلاوی سابق سه مرکز بزرگ برای پژوهش های ایرانی وجود داشت (دپارتمان شرقشناسی دانشگاه بلگراد از سال ۱۹۲۶ و دو مرکز در سارایوو: دانشکده ی ادبیات و انستیتوی شرقشناسی از سال ۱۹۵۰ میلادی) ضرورتی برای گشایش یک مرکز دیگر در شهر زاگرب یا یکی دیگر از شهرهای کرواسی دیده نمی شد.
در اینجا این سوال پیدا می شود که چگونه رشته ی ایرانشناسی می توانست در کرواسی بدون ایرانشناس ها رشد کند؟ چه کسی می توانست به ایرانشناسی بپردازد وقتی که می دانیم هیچ مرکزی برای پژوهش های ایرانشناسی وجود نداشته است؟ باید گفت که ایرانشناسی یک شاخه ی علمی بسیار لایه لایه است و محدوده ی پژوهشی آن با دیگر شاخه های علمی مانند تاریخ، زبانشناسی، هند و اروپا شناسی، هندشناسی، شرقشناسی، ترکشناسی، فلسفه ی اسلامی و دیگر شاخه ها تداخل دارد.
در این سال ها دو نفر از استادان دانشگاه زاگرب یعنی ایزیدُر کرشنیاوی (Izidor Kršnjavi) و ویِکُسلاو کلاییچ (Vjekoslav Klaić) پیشنهاد کردند که دپارتمان جدیدی به نام شرقشناسی در دانشکده ی ادبیات باز شود که همان بخش زبان و ادبیات عربی، ترکی و فارسی است.